دود از جگرم زمزمه ی چنگ برآورد
این نغمه ندانم به چه آهنگ برآورد
آخر هوس خنده ی بیهوده درین باغ
چون غنچه ام از ذوق دل تنگ برآورد
پروانه ام و بایدم از قسمت نایاب
آتش ز پی سوختن از سنگ برآورد
رحمی که ز شوق می وصل تو چو نرگس
در دست مرا جام تهی زنگ برآورد
یک گل چو سلیم از چمن وصل تو چیدم
چون دست حنا بسته کفم رنگ برآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردناک شاعر اشاره دارد. او از دلی پرآشوب و آتش گرفته صحبت میکند که گویی از درونش ناله و زمزمهای برمیخیزد. شاعر به باغی که آرزوی خنده بیهوده در آن وجود دارد، اشاره میکند و احساس دل تنگیاش را از شکوفه بودنش بیان میکند. او خود را مانند پروانهای میداند که به آتش عشق دچار شده و از سنگهای سختی رنج میبرد. نرگس به عنوان نمادی از شوق و عشق توصیف میشود و شاعر بیانگر آن است که در دستانش جامی خالی و بیزنگ وجود دارد. در نهایت، او گلی را از چمن وصال محبوب خود چیده که مانند دست حنا بستهاش، رنگ عشق را به دستانش افزوده است.
هوش مصنوعی: از دل حالم دودی برخواسته که مانند صدای چنگی زاری میکند. نمیدانم این نوا به چه لحنی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در این باغ، من مانند غنچهای هستم که به خاطر دل تنگیام، هوس خندیدن بیفایده را دارم.
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای هستم که باید به دنبال آتش نایاب بروم و به خاطر سوختن، از سنگ برخیزم.
هوش مصنوعی: عشقی که به خاطر دیدنت در دلم است، همچون نرگسی در دستانم، جامی خالی و بیصدا به من میدهد.
هوش مصنوعی: من یک گل زیبا و سالم از باغ وصال تو چیدم و وقتی که آن را در دستم گرفتم، دستم رنگی شبیه حنا به خود گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد
لعل لبت از خون دلم رنگ برآورد
برگریه و زاری و فغان من درویش
صد ناله زار از دل چون چنگ برآورد
با یاد گل روی تو ای سرو گلندام
[...]
دود از دل من باده ی گلرنگ برآورد
زین خرقه ی تر آینه ام زنگ برآورد
هر بار نمی برد چنین مطربم از دست
این بار ندانم که چه آهنگ برآورد
عشق آمد و در چاه فراموشیم افگند
[...]
چندان شب غم آه دل تنگ برآورد
کآیینه صبح از نفسش زنگ برآورد
سرگرم به رسوایی عشقیم که ما را
ز اندیشه ناموس و غم ننگ برآورد
در خرمن صبر من دیوانه زد آتش
[...]
گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد
اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد
می خواست ز مرغان چمن شور برآرد
یک نغمه مغنی به صد آهنگ برآورد
عشق آمد و در شهر دل آیین خرد دید
[...]
از طوطی من روی سخن رنگ برآورد
این آینه را حرف من از زنگ برآورد
از ننگ طمع نام نبود اهل سخن را
این طایفه را نام من از ننگ برآورد
فریاد کز این نغمه شناسان مخالف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.