شور عجبی در چمن از بلبل صبح است
از دست منه جام که فصل گل صبح است
از زلف شبم پنجه ی مژگان چه گشاید
این شانه سزاوار خم کاکل صبح است
از بس که طراوت چکد از حسن تو، گویی
رخسار تو شبنم زده همچون گل صبح است
نومیدی من می کشد آخر به امیدی
زلف شبم از سلسله ی سنبل صبح است
درمان دماغ و دل مخمور سلیم است
آن نشأه ی فیضی که به جام مل صبح است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییهای صبح و بهار سخن میگوید و تأکید دارد که عشق و طراوت موجود در طبیعت، به ویژه در گلها و بلبلها، نشاندهندهی شوق و سرزندگی زندگی است. اشاره به زلف و مژگان به عنوان نمادهای زیبایی و عشق دارد و از امیدی سخن میگوید که نشأتگرفته از عشق و زیباییهای صبح است. در واقع، این شعر به نوعی گفتگو با طبیعت و عشق است که به انسان زندگی و شادابی میبخشد.
هوش مصنوعی: در چمن بیداد شادی بلبل در صبح به راه افتاده و نشان از زیباییهای فصل گل دارد. نگران نباش که درد و غم را به دوش بکشی، چرا که این زمان، زمان گل و خوشی است.
هوش مصنوعی: از زلف شبم، این شانهای که در دست دارم، چه سودی میبرد؟ این شانهای که بیشتر به گیسوان زیبا و درخشانی مانند پیوند صبح میماند، مناسبتر است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و طراوتی که از تو ساطع میشود، به نظر میرسد که چهرهات مانند گلهای سپیدهدم مرطوب و پرنور است.
هوش مصنوعی: نومیدی من نهایتاً به امیدی منجر میشود. زلف شب من از رشتههای سنبل صبح سر برآورده است.
هوش مصنوعی: درمان برای دل و دماغ خسته و غمگین، وجود نعمت و خوشحالی است؛ آن نشئهای که از نوشیدن جام صبحگاهی به دست میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.