خون دلم چو لاله، آرایش ایاغ است
بوی گل جنونم، مشاطه ی دماغ است
خسرو خبر ندارد از درد عشق شیرین
معلوم می توان کرد فرهاد سنگداغ است
ز آشفتگی دلم را سودای ناصحان نیست
طفلان خموش باشید، دیوانه بی دماغ است
گر خوب گشت خود هیچ، ور بد شود بسی طعن
شغل سخن گزاری چون خدمت چراغ است
نتوان سلیم در عشق همچشم خویش را دید
سوزم که شمع سوزد، داغم که لاله داغ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ درد و رنج عشق و حالتی احساسی است که شاعر دارد. او احساسات عمیق خود را با تصاویری از گل و داغ بیان میکند. خون دل او همانند لالهای زیبا است و نشاندهندهٔ غم و اندوهش است. عشق شیرین او را به درد و رنج میکشاند و دیگران نمیتوانند این درد را درک کنند. او به نصایح دیگران بیتوجهی میکند و معتقد است که عشق حقیقی همیشه با چالش و طعنه همراه است. همچنین، او دربارهٔ سوزش و نگرانیهای خود در عشق سخن میگوید و هشدار میدهد که عشق و احساسات عمیق او قابل درک برای دیگران نیست.
هوش مصنوعی: دل من مانند لالهای است که خون میبارد و زیباییاش به خاطر غم و درد است. بوی گل دیوانگیام هم به نوعی آرایش و زیبایی روح من تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: خسرو از رنج عشق خبر ندارد، اما میتوان به راحتی فهمید که فرهاد در آتش عشق سوخته و دیوانه شده است.
هوش مصنوعی: دل من آشفته و بیقرار است و هیچ فکری از نصیحتکنندگان مرا آرام نمیکند. ای کودکان ساکت باشید، زیرا این عاشق دیوانه و بیهواس است.
هوش مصنوعی: اگر کار خوبی انجام نشود، عیب ندارد، اما اگر کار بدی صورت گیرد، انتقادات زیادی به وجود میآید. حرفهی سخنوری مانند خدمت کردن به روشنایی است.
هوش مصنوعی: انسانی خالص و بیریا در عشق، مانند چشمان خود نمیتواند بر خود نگاه کند. من داغ میبینم که مانند شمع میسوزم و درد دارم چون لاله که داغی در دل دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.