خوش آن کز فکر بیش و کم گذشته ست
چو خورشید از سر عالم گذشته ست
نظر تا می کنی در مجلس عمر
چو دورجام، عهد جم گذشته ست
گل از خورشید کام خویشتن یافت
چه می داند چه بر شبنم گذشته ست
بپرس از دیگران ذوق طرب را
که عمر ما همه در غم گذشته ست
جنون تا پیرهن را می کند چاک
گریبان قبا از هم گذشته ست
به درد خود سلیم آن به که سازم
که کار زخمم از مرهم گذشته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی گذر عمر و تجربیات انسانی میپردازد. شاعر به یادآوری این نکته میپردازد که بسیاری از لحظات زندگیاش گذشته و دیگر در دسترس نیستند. او از ناپایداری زمان و تأثیرات آن بر احساسات و حالات انسانی صحبت میکند. همچنین به این موضوع اشاره دارد که لذتها و شادیها به مرور زمان به غم تبدیل شدهاند و به نوعی از درد و رنج در زندگی انسان پرداخته میشود. در نهایت، شاعر به مقایسه وضعیت خود با دیگران میپردازد و اذعان میکند که برخی زخمها و دردها فراتر از درمان هستند.
هوش مصنوعی: کسی که از افکار و دغدغههای زیاد رسته و به آرامش دست یافته، مانند خورشیدی است که از فراز دنیا عبور کرده و به روشنی و برکت میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی به زندگی و گذر زمان نگاه میکنی، متوجه میشوی که زمان مانند یک دور جام است و زندگی به سرعت میگذرد، همانطور که دوران پادشاهی جمشید به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: گل از نور خورشید بهرهمند شده است، اما نمیداند چه دشواریهایی بر شبنم گذشته است.
هوش مصنوعی: از دیگران بپرسید که چطور از زندگی لذت میبرند، چون عمر ما فقط در ناراحتی و غصه سپری شده است.
هوش مصنوعی: جنون باعث میشود که حتی لباسها به شدت پاره شوند و مرز بین لباسهای مختلف از هم جدا شود.
هوش مصنوعی: بهتر است به جای اینکه خودم را مشغول مرهمگذاری زخمهایم کنم، به درد و رنج خودم توجه کنم، چون وضعیت زخمهایم به حدی رسیده که دیگر مرهم فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.