شعله ی شوقم و از شرم زبانم لال است
صد شکایت به لبم از گره تبخال است
نشود دور سرم از قدم جلوه ی او
حلقه ی گوش من از سلسله ی خلخال است
بهر هر کار به ما مشورتی می باید
سخن مردم دیوانه سراسر فال است
از پی هر نگهم اشک روان می آید
گرد این بادیه را قافله در دنبال است
گل توفیق به گلزار صبوحی ست سلیم
صبح پیمانه به کف داشتن از اقبال است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و شوقی عمیق سخن میگوید، و به شدت تحت تأثیر آن احساسات قرار دارد. او از شرم و سکوت ناشی از عشق میگوید و به مشکلاتی که این احساسات برایش به وجود آورده، اشاره میکند. شاعر میخواهد همیشه در کنار محبوبش باشد و احساس میکند که این عشق، زنجیری است که او را به خود وابسته کرده است. علاوه بر این، او به تأثیر نظرات دیگران و جنونزایی عشق اشاره کرده و از احساساتی مانند اشک و درد در پی محبوب ش صحبت میکند. او همچنین به لذتها و شادیهای حاصل از عشق و انتظار روزهای خوش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شعلهی اشتیاقم به شدت روشن است، اما از خجالت نمیتوانم حرفی بزنم. اتفاقات ناراحتکنندهای در دل دارم که میخواهم بگویم، اما نمیتوانم به زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: خود را از زیبایی او دور نمیبینم، چون هر لحظه در افکارم در حال گردشی به دور او هستم و صدای او به گوشم میرسد، مانند زنجیری که به پایم بسته شده است.
هوش مصنوعی: برای هر کاری باید مشورت کنیم، زیرا سخنان مردم، که گاهی بیپایه و بیمنطق به نظر میرسند، میتوانند به نوعی نشانهای از آینده یا نتیجه کار ما باشند.
هوش مصنوعی: هر بار که به چیزی یا کسی نگاه میکنم، اشک به چشمانم میآید. در این مسیر سخت، گروهی در جستجوی من هستند و در پی من حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: موفقیت مانند گلی در باغی از بادهای شیرین است و داشتن پیمانهای پر از نوشیدنی صبحگاهی، به معنای خوششانسی و اقبال خوب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در بهاران سر مرغی که به زیر بال است
از دم سرد خزان ایمن و فارغبال است
هر چه اندوخته ای از تو جدا می گردد
آنچه هرگز نشود از تو جدا، اعمال است
چه کنی دعوی تجرید، که درویشان را
[...]
آگاهی و افسردگی دل چه خیال است
تا دانه به خود چشمگشودهست نهال است
آیینهٔگل از بغل غنچه برون نیست
دلگر شکند سربسر آغوش وصال است
حیرتکدهٔ دهر جز اوهام چه دارد
[...]
دل که در سایه مژگان تو فارغ بال است
گو ببین چشم بداندیش چه از دنبال است
داد از یک نگهی داد دل و بستد جان
وه چه بد بدرقه چشمت چه خوش استقبال است
صد پسر سام بگیتی اگر آرد تنها
[...]
حضرت آقا خوش باشکه فالت فال است
از زر و سیم دگر جیب تو مالامال است
هرکه آقاست نکو طالع و خوش اقبالست
گه نمایندگی مجلس و قیل و قال است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.