خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست
بهار رفته و جا را به این خزان داده ست
ز برگ های خزان هر نهال شاخ زری ست
چه کیمیاست که طالع به باغبان داده ست
شده ست ساقی هنگامه ی چمن، بلبل
به شاخسار، می از جام آشیان داده ست
خزان شکفتگی از حد ببرد، پنداری
که باغبان به چمن آب زعفران داده ست
سلیم پا نگذارم برون ز گوشه ی دیر
چه فیض ها که مرا رو درین مکان داده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به فصل خزان و تأثیر آن بر چمن و باغ اشاره میکند. او بیان میکند که خزان، گرچه زمان زوال است، اما زیبایی و ارزش خاصی به چمن داده است. بهار رفته و خزان به جای آن نشسته است، در حالی که برگهای خزان به درختان شکوه و زیبایی خاصی بخشیدهاند. شاعر با اشاره به ساقی و بلبل از لذتهای باغ و مینوشیدنیهایش صحبت میکند و به این نتیجه میرسد که گرچه خزان زمان پژمردگی است، اما در دل آن، حالتی از شکفتگی و زیبایی نهفته است. در پایان، شاعر از فایدههایی که در این فضای دنج و مقدس (دیر) به دست آورده، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: خزان را ببین که چطور بهار با تمام زیباییاش را از چمن گرفته و جایش را به این فصل سرد داده است.
هوش مصنوعی: درختان خزان هر کدام شاخی از طلا دارند؛ این چقدر ارزشمند است که تقدیر به باغبان عطا کرده است.
هوش مصنوعی: ساقی در فضای شاداب چمن مشغول است و بلبل بر روی شاخهای نشسته و از جام آشیانهاش شراب مینوشد.
هوش مصنوعی: خزان به شدت زیبایی و شکفتگی را افزایش داده، گویی باغبان به چمن آب زعفران داده است.
هوش مصنوعی: هرگز از گوشهی این معبد بیرون نمیروم، زیرا اینجا برکتهای زیادی به من عطا شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.