ای فلک جاه ملک رتبه که در زیور و زیب
گوش چرخت زنعال سم ابرش باشد
طلعتت غیرت این بزم منور آمد
رفعتت برتر از این سقف منقش باشد
جان احباب زلطف تو فرح یاب بود
دل حساد زبیم تو مشوش باشد
بد گمانی زمن از بیهده حرفی و مرا
دل از این مرحله چون نعل در آتش باشد
خود بگو در حق من از سخن مدعیان
ظن ناخوش ز تو صاحب خردی خوش باشد؟
بشنو این بیت خوش از حافظ شیرین سخن، آن
که کلامش همه جان پرورو دلکش باشد
«خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییها و مقام بلند فلک سخن میگوید و به نقش و زیباییهای آسمان اشاره دارد. او از محبت و لطفی که دوستانش از حضور او میبرند، سخن میگوید و دل حسودان را به تشویش میاندازد. شاعر از بدگمانیهای پیش آمده از حرفهای بیهوده سخن میگوید و از طرف دیگر، از نیکوییهای خود در پیش دیگران دفاع میکند. او در پایان به اهمیت تجربیات و محک واقعیت اشاره میکند و تأکید میکند که هر کس که در دل او نیت بدی باشد، در نهایت رسوا خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو که در مقام و جایگاه خود برتر از همه هستی، زیباییات مانند زینتی است که بر خر غباری از ابر نشسته است.
هوش مصنوعی: زیبایی تو سبب غیرت و افتخار این مجلس درخشان است و مقام تو بالاتر از این سقف زینتی و تزئین شده است.
هوش مصنوعی: دوستانت از لطف تو خوشحال و شاد هستند، اما دل حسودان به خاطر ترس از تو همیشه در آشفتگی است.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که گاهی اوقات حرفهای بیمفهوم یا نادرست باعث میشوند که دیگران بدگمان شوند و این موضوع میتواند فرد را به شدت نگران و آشفته کند، بهطوری که شخصیت و روحیهاش تحت تأثیر قرار بگیرد. در واقع، احساسات منفی میتوانند مانند شعلههای آتش او را بسوزانند و حالت اضطراب و تردید ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: خودت بگو، آیا خوب است که افرادی که ادعای دانایی دارند، نسبت به من نظر بدی داشته باشند؟
هوش مصنوعی: به این شعر زیبا از حافظ گوش کن، او کسی است که سخنانش پر از روح و دلنوازی است.
هوش مصنوعی: اگر تجربه در میان باشد، خوب است؛ چرا که با این فرآیند، هر کسی که در وجودش نیرنگ و فریب باشد، نماانگار و رسوا خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش بُوَد گر مَحَکِ تجربه آید به میان
تا سِیَهروی شود هر که در او غَش باشد
همین شعر » بیت ۷
«خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»
تا سر زلف تو شوریده و سرکش باشد
کارمن چون سر زلف تو مشوش باشد
عشقت آن خواست که در راه تو تا جان دارم
بار عشق تو بر این جان بلاکش باشد
تا کمان تو بود ابرو و تیرت مژگان
[...]
نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغَش باشد
ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد
صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بُوَد گر محکِ تجربه آید به میان
[...]
باده چون بی غش و ساقی چو پریوش باشد
دعوی توبه درین وقت چه ناخوش باشد
صفت جام جهان بین که حکیمان گویند
رمزی از جام بلور و می بی غش باشد
مدعی گر نخورد می بگذارش که مدام
[...]
ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد
راحت کعبه پس از زحمت ره خوش باشد
حاجت سوختنم نیست چه دورم ز لبت
ماهی از آب چه شد دور در آتش باشد
با پریشانی خود شادم از آن میترسم
[...]
نقد صوفى نه همین صافى بیغش باشد
اى بسا خرقه که شایستهى آتش باشد
صوفى ما که ز ورد سحرى مست شده
شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.