گنجور

 
سحاب اصفهانی

ای فلک جاه ملک رتبه که در زیور و زیب

گوش چرخت زنعال سم ابرش باشد

طلعتت غیرت این بزم منور آمد

رفعتت برتر از این سقف منقش باشد

جان احباب زلطف تو فرح یاب بود

دل حساد زبیم تو مشوش باشد

بد گمانی زمن از بیهده حرفی و مرا

دل از این مرحله چون نعل در آتش باشد

خود بگو در حق من از سخن مدعیان

ظن ناخوش ز تو صاحب خردی خوش باشد؟

بشنو این بیت خوش از حافظ شیرین سخن، آن

که کلامش همه جان پرورو دلکش باشد

«خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode