روزی که از سبو به قدح باده خواستند
اسباب زندگی همه آماده خواستند
چون دل کسی به نقش و نگار جهان نیست
نقش جمال لاله رخان ساده خواستند
دادند پیچ و تاب به گیسوی دلبران
دامی برای مردم آزاده خواستند
آن خرقه را که طالب تذویر بافتند
در قید دلق و سجه و سجاده خواستند
از ما به کوی دوست که بیش از دو گام نیست
هر سو به اختلاف بسی جاده خواستند
دادند جلوه در پر پروانه شمع را
خاکسترش به باد فنا داده خواستند
بستند بر میان تیغ و (سحاب) را
بر خاک و خون چو صید شه افتاده خواستند
خاقان دهر فتحعلی شه که انجمش
بهر نثار سبحه و سجاده خواستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.