شد به زلف یار هر که مبتلا
پا نمیکشد از سرش بلا
هر که را به خویش خواند از کرم
بهر کشتنش میزند صلا
بس که میکشد عاشقان خود
گشته کوی او دشت کربلا
دل نهان کند عشق او ولی
راز دل کند دیده بر ملا
هر کسی شود غرق بحر عشق
کار افتدش با نهنگ لا
ترک می مکن زانکه میدهد
دیده را ضیا سینه را جلا
شد ز عشق یار حاصل صغیر
غصه و الم رنج و ابتلا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن سخن میگوید. شاعر میگوید هر کسی که به دلبندش وابسته شود، از مشکلات و دردسرها فاصله نمیگیرد. بسیاری از عاشقان در پی عشق خود جان میسپارند، به گونهای که کوی معشوق به دشت کربلا شباهت پیدا میکند. عشق در دلها نهان است، اما چشمان عاشقان این راز را فاش میکنند. هرکس در دریاچه عشق غرق شود، با چالشهایی چون نهنگ مواجه خواهد شد. در نهایت، ترک عشق به خاطر درد و رنجها ممکن نیست، زیرا عشق راهی به روشنایی و زیبایی برای دلها میگشاید. عشق، حتی برای جوانان، به غم و رنج منجر میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلبسته زلفهای محبوبش شده، از مشکلاتی که برایش ایجاد میشود، فرار نمیکند و با آنها دست و پنجه نرم میکند.
هوش مصنوعی: هر کس را که به نزد خود دعوت میکند از روی نیکخواهی، برای پرورش او و رشدش، صدا میزند.
هوش مصنوعی: عاشقان او به قدری در عشق او رنج میکشند که کوی او به دشت کربلا تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: عشق او در دل پنهان است، اما چشمانم راز دلم را آشکار میکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق غوطهور شود، ممکن است با چالشها و مشکلات بزرگی روبهرو شود.
هوش مصنوعی: دست کشیدن از می و نوشیدن آن را ترک نکن، زیرا این نوشیدنی به چشمها روشنی و به دل آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: از عشق معشوق، به ما نتیجهای جز اندوه و درد و رنج و مشکلات نرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.