گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صغیر اصفهانی

هر که بدید از تو این فراخته قامت

گفت که یاران قیام کرده قیامت

پیش تو سرو سهی ز پای درافتد

زانکه ندارد توان و تاب اقامت

جز روش عشق و کار باده پرستی

آخر هر کار حسرتست و ندامت

پا به سر جان نه و در آبره عشق

ورنه سر خویش گیر و راه سلامت

همچو دهانت ز حسرت لبت ای شوخ

هیچ ز من جز سخن نمانده علامت

هست ز چشم و لب تو آنچه بعالم

قصه ز سحر است و داستان ز کرامت

ختم به نام تو دلبری بود و هم

ختم به نام ولی عصر‌ام امامت

آنکه بحق قائمست و عالم هستی

نیست مگر ظل آن فراخته قامت

بخت خدا داده چیست اینکه خدا کرد

خط غلامیش بر صغیر کرامت

 
sunny dark_mode