از شهر مه نو سفرم باز روانه است
زین پس بسراغش دل من خانه بخانه است
میبود امیدم که مرا نیست جز او یار
میدیدم اگر چند که بر ناز و بهانه است
میگفت ز دست نکشم زلف دگر باز
غافل شدم از وعده خوبان که فسانه است
روزم همه شد شام و نیامد سحری مست
با او چه توان کرد که مخمور شبانه است
این شکوه ز بخت است و ز دوری نه زدلدار
کو در همه آفاق باخلاق یگانه است
گرچه سوی گوشهنشینان نکند باز
بد عهدی از او نیست که از دور زمانه است
این سخت کمانی هم اگر زان خم ابروست
بر تیر قضا هم دل درویش نشانه است
بگشای میان بهر کنارم که بمویت
گر هیچ صفی یسکر مویی بمیانه است
از رنج مگو با من شوریده که دانی
دیدن نتوانم که بگیسوی تو شانه است
تو سوسن آزادی و من پیش تو خاموش
این نیست زبان کاتش عشقم بزبانه است
رفتیم و رسیدیم زهر بحر بساحل
غیر ازبم عشق توکه بیرون ز کرانه است
چون چنگ خر و شد دلم اندر سیر پیری
کان تازه جوانش بنوازد که چغانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عاشقانههای عمیق و حسرتبار است که با میمنت و درد نسبت به معشوقی مینگرد. شاعر در آغاز از سفر به سمت معشوق سخن میگوید و تنهایی و دلتنگیاش را با دلتنگیهای شبانه و روزهای بیخوابیش در میان میآورد. او از امیدش به معشوق یاد میکند و از وعدههایی که غافلانه به آنها دل بسته شده است.
شاعر به نوعی با بخت ناخوشایند خود شکایت دارد و دوری را بر سختی عشق ترجیح میدهد. در ادامه، او به زیبایی معشوق میپردازد و به کمان ابروی او اشاره میکند که به تیر قضا شباهت دارد. در نهایت، شاعر از حال دل خود و عشقش به معشوق سخن میگوید و زیبایی و سادگی معشوق را ستایش میکند، و با زبانی پر از عشق و اشتیاق، از بغض و رنج خود در این عشق میگوید.
این متن حاکی از احساسات عمیق و درگیر کنندهی عاشقانه است و بیانگر سرشت انسانی و تنهایی در انتظار معشوق است.
هوش مصنوعی: من دوباره از شهری که پر از زیبایی و روشنی است حرکت میکنم و از این به بعد قلبم در جستجوی آن خواهد بود و به خانهای پس از خانه دیگر میروم.
هوش مصنوعی: امیدم این بود که فقط او را به عنوان یار خود ببینم، هرچند که میدانم او در محبتش ناز و بهانههای زیادی دارد.
هوش مصنوعی: میگفت زلف دیگری را رها نکنم، اما غافل شدم از وعدههای زیبا که تنها داستان و افسانه هستند.
هوش مصنوعی: تمام روز من به شب تبدیل شده و سحری هم نیامده است. حالا که او مست و سرخوش است، چه میتوانم بکنم؟ او در خواب است و نمیتوانم به او دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: این عظمت و زیبایی ناشی از سرنوشت و فاصله است، نه از معشوق، که در تمام عالم با صفات منحصر به فرد خود حضور دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که او به سمت گوشهنشینان برنمیگردد، ولی این نشانه بیوفایی او نیست؛ بلکه این موضوع به خاطر دوری از زمانه است.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و تاثیرگذاری ابروهای خمیده اشاره دارد که نمادی از جذابیت و دلربایی است. شاعر میگوید حتی اگر این ابروها به شکل کمان خمیده باشند، باز هم بر قضا و سرنوشت تأثیر میگذارند و دل درویش را هدف قرار میدهند. به طور کلی این بیت به ارتباط زیبایی و سرنوشت و تأثیر آن بر احساسات و زندگی انسانها میپردازد.
هوش مصنوعی: بگذار که میان تو و من باز شود، زیرا اگر مویی از تو به میان بیفتد، تمام صفا و زیبایی را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: با من از درد و رنج نگو، زیرا میدانی که نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم، چون موهایت مانند گیسوانی است که نمیتوانم به آن نگاه کنم.
هوش مصنوعی: تو مظهر آزادی هستی و من در مقابل تو ساکت هستم، اما این سکوت من نشاندهندهی بیزبانی نیست، بلکه آتش عشق من در درونم شعلهور است.
هوش مصنوعی: ما سفر کردیم و به ساحلی رسیدیم که آنجا نه دریا وجود دارد و نه کرانه، بلکه همه چیز در عشق تو خلاصه میشود.
هوش مصنوعی: دل من چون ساز خرابی است که در حال تماشای زیباییهای جوانی خود، با لذت نواخته میشود. در واقع، وجود زیباییهای جدید باعث شوق و نشاط دل من شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بربند میان، وقت کنارت ز میانهاست
زان لعل بها یافت، که در مخزن کانهاست
عزلت نه همین روی نهفتن ز جهانست
خوش گوشهنشینی که نه حرفش به میانهاست
هر پرده دل، از سخنی گشته مکدر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.