گنجور

 
صفی علیشاه

ز وصل الفصل بشنو گر برانی

که جمع‌الفرق باشد بیگمانی

ظهور وحدت آمد آن بکثرت

ز وحدت فصلها را هست وصلت

بمعنی اتحاد کثرت آمد

تشتت را باو جمعیت آمد

هزاران گونه گل در گلستانند

که با هم مختلف اندر عیانند

بکشل و رنگ و فعل و طبع و تأثیر

نماید مختلف هر یک بتصویر

ولیکن متحد در انتسابند

از آن نسبت که مستظهر بآبند

کجایی آب بر جا باغ و ورودیست

نشان از اختلاف زوج و فردیست

به صورت گرچه با هم در تضادند

بمعنی در کمال اتحادند

مثال است این نه مثل ارناقص آمد

مثال نادر بجائی خالص آمد

بود پس وصل فصلی سر وحدت

که بر وی متحد شد حیث کثرت

بدینسان نیز فصل الوصل یکرو

ظهور کثرت اندر وحدتست او

چو کثرت فاصله اندر تقاضاست

ز بهر و صل وحدت وین هویداست

تکثر گشت در کل مراتب

بآثار تعینها مناسب

که موجب مر تنوع را بحاصل

ظهور وحدت آمد در قوابل

یکی دان وجه وحدت را که یکتا

نماید مختلف اندر مرایا

بهر جائیست مرآتی معین

ز جمله گر یک وجه احسن

 
sunny dark_mode