گنجور

 
صفی علیشاه

ز مطلع سالکی تا مطلع نیست

ز اسرار تلاوت منتفع نیست

شهود آنکه او صاحب کلام است

تو را اندر تلاوت خود مقام است

کند بر وصف آن آیت مکرر

تجلی آنکه ایت راست مصدر

شود حق بر عبادش گفت جعفر

بمعنی در کلام خود مصور

تو پنداری کند اکنون تکلم

ولی او را نمی‌بینند مردم

مگر یکروز بود اندر نماز او

فتاد و کرد غش از آن نیاز او

بپرسیدندش از آنحال فرمود

که آن گوینده بر من جلوه فرمود

سخن را آنقدر کردم مکرر

که دیدم قائلش را در برابر

شنیدم وز زبان او مقالات

مقالاتی که می‌گفتم بحالات

شهاب سهروردی گفته آندم

لسانش نخل موسی بوده فافهم

دگر بشنو ز من معنای مطلع

که تحقیق مطالع راست مجمع

اعم است آن ازین تحقیق و اجلی

شهود حق بود در کل اشیاء

نه تنها ظاهر از وصف کلام است

که از هر وصف ظاهر بالتمام است

زهر شیئی که بینی او هویداست

و زان آیت بدون لفظ گویاست

ولی مطلع که از الفاظ خاص است

از آنرو بر کلامش اختصاص است

که گفت از بهر آیت ظهر و بطنی است

بدون حد و مطلع حرف هم نیست

 
sunny dark_mode