ای آتش از رخت به درون لاله زار را
صد داغ از بهشت تو بر دل بهار را
گر بر گل تو رخصت نالیدنش دهند
از شوق ناله جان به لب آید هزار را
خاری به دل خلیده مپندار بی جهت
در مرغزار ناله این مرغ زار را
مانی کجاست تا به معانی نظر کند
در طلعت تو صنعت صورت نگار را
ساقی میم از آن لب شیرین چنانکه کرد
مستغنی از شراب و شکر باده خوار را
در دوستی جفای تو سهل است چون کنم
بد عهدی زمانه ناسازگار را
اشک محیط زا چو گذشت از گهر چه فرق
فرقی اگر ز لجه ندانم کنار را
دامن به موج دیده کنم شرم زنده رود
تا جای زیبد این لب جو سرو یار را
ای دل به لعبتی چه درافتی که ترک وی
از یک نگه پیاده کند صد سوار را
تا در صفات یار صفایی نکو رسید
نشناخت سر حکمت پروردگار را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز مهمان شده امشب بهار را
بیدار کن ز خواب به مضراب تار را
دی داد آفتاب سراغ از لب مسیح
در ناخن تو مرهم جان فگار را
بی ناله تو گر همه گیسوی دلبرست
[...]
روی تو سوخته است دل لاله زار را
در غنچه کرده است حصاری بهار را
برده است جستجوی تو آرامش از جهان
از کبک پای کم نبود کوهسار را
ظلم است شستن آیه رحمت به آب تیغ
[...]
نوروز گشت و هر رگ ابری بهار را
دست نوازشیست بسر روزگار را
از بسکه داده باد صبا برگ گل بآب
هر موج گشته شاخ گلی جویبار را
تا جای واکنند کنون بهر گل زدن
[...]
از چاره عاجزم مژه اشکبار را
ساکن چه سان کنم؟ رگ ابر بهار را
نتوان ستردن از دل خون گشته داغ عشق
ناخن عبث مزن، جگر لاله زار را
دایم شمرده از دل روشن ضمیر خوبش
[...]
مانندگربهای که خورد بچگان خویش
خوردند دایگان بچهٔ شیرخوار را
عاشق به لذت لب نانی فروخته
هفتاد سال لذت بوس وکنار را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.