جهان و هر چه درو هست پیش مردم راد
بود بساط سلیمان که هست در کف باد
جم و قباد توئی باش خاک اهل نظر
که خاک اهل نظر افسر جمست و قباد
شدست دانش و دادای ملک تو آب و گلی
که مرد کسری و بر جای ماند دانش و داد
بکوی عشق شد آباد هر که گشت خراب
که کائنات خرابست و کوی عشق آباد
تو پای بند غمی غم سرشته با گل تست
کسیکه صاحب دل اوست در حقیقت شاد
نهاد روشن خورشید را فسانه شمرد
دلی که رست ازین خاکدان تیره نهاد
مقیدی بخرابات عشق رو که ملک
مقیدست و خراباتیان عشق آزاد
بجو ز پیر خرابات سر شاهد غیب
که صورتند نکویان خلخ و نوشاد
تو شاهباز بلند آشیان عرش دلی
بگل نشسته میالای پر به لای و به لاد
ب آب میکده بنیاد عمر دار قوی
دلا که هشته بر آبست عمر را بنیاد
بجز دلم که ز بالای دوست رسته ندید
کسی صنوبر موزون که روید از شمشاد
ز سنگ و روی گذر کرد آتش دل من
بسینه آنکه تو داری دلست یا پولاد
ب آفتاب صفا آسمان بیهده گرد
کشید پرده که از دست آسمان فریاد
گشاد بر دل من عشق او دریچه غیت
خداش خیر دهاد آنکه این دریچه گشاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان مفاهیم عمیق عشق، دانش و آزادی روح میپردازد. شاعر از قدرت عشق به عنوان مکان امن و آباد یاد میکند و بیان میکند که برای هر کسی که در جستجوی عشق است، دنیای مادی و ظاهری بیارزش است. او همچنین به نقش دانش و مقامهای دنیایی اشاره میکند و میگوید که اینها در نهایت ناپایدارند. در عوض، عشق و درک واقعی از وجود، انسان را رها و آزاد میکند. شاعر به جستجوی حقیقت و پیشوای عشق دعوت میکند و در پایان به زیباییهای آسمانی و تاثیرات عشق بر دل اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دنیا و آنچه در آن وجود دارد، برای انسانهای با فضیلت و نیکو، مانند وسایل سلطنت سلیمان است که در دست باد قرار دارد.
هوش مصنوعی: تو نمونهای از بزرگان و بزرگانی چون جم و قباد هستی، ای خاک اهل اندیشه و نظر؛ زیرا خاک اهل اندیشه و نظر به اندازهای ارزشمند است که همچون تاجی بر سر جم و قباد قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: داناترین و دادگرترین افراد، مانند آبی و خاکی هستند که دیگران از وجودشان بهرهمند میشوند. این افراد پس از رفتن، هنوز یاد و آثارشان باقی میماند، همانطور که کسرای بزرگ نیز بر سر جای خود ماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر عشق قرار گرفت و از زندگی قبلیاش خراب شد، در حقیقت به مکانی رسیده که آباد و پر از زیباییست. در واقع، تمام جهان و کائنات در حال خراب شدن و ناامیدی است، اما عشق میتواند انسانی را به سرزمین آباد و پر از عشق هدایت کند.
هوش مصنوعی: تو در چنگال غم گرفتار شدهای، اما غم تو با زیبایی و لطافت گلی آمیخته است. کسی که واقعاً دلش شاد است، در حقیقت آزاد و بیغم است.
هوش مصنوعی: دل کسی که از این دنیای تیره و تار رهایی یافته، روشنایی خورشید را مانند یک داستان افسانهای میداند.
هوش مصنوعی: به دنیای عشق و محبت برو و خود را به آن وابسته کن، زیرا در این دنیا افرادی که به عشق اعتقاد دارند از قید و بندهای دنیا آزادند.
هوش مصنوعی: از بزرگتر اهل دل در مورد حقیقت جویید، چرا که چهرههای زیبا و دلنشین تنها در دنیای ظاهر وجود دارند و حقیقت عمیقتر و معنویتر است.
هوش مصنوعی: تو همچون پرندهای بزرگ و بلندپرواز هستی که در آشیانهی آسمان زندگی میکند، ولی دلتان به چیزهای نامناسب و بیارزش بسته است.
هوش مصنوعی: زندگیات را بر پایهٔ شادی و لذت بنا کن، چرا که عمر انسان مانند آبی است که بر سطح زمین جاری است و به سرعت میگذرد. پس قوی و دلیر باش و از خوشیها بهره ببر.
هوش مصنوعی: جز دل من که به خاطر دوست از جای خودش بلند شده، کسی را ندیدم که به زیبایی و تناسب صنوبر از شمشاد برخیزد.
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو چنان مشتعل است که حتی از سنگ و آهن هم میگذرد. آیا دل تو هم اینقدر محکم و بیرحم است؟
هوش مصنوعی: آسمان با نور آفتاب روشن شد و بر روی آن پردهای کشیده شد، طوری که از آسمان صدای فریاد به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: عشق او بر دل من مانند دریچهای باز شده است که باعث میشود خیر و نیکی از سوی خدا به من برسد. او که این دریچه را گشوده، بر من رحمت و برکت میافزاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.