حرف آن لب شنفتنم هوس است
سخن از باده گفتنم هوس است
سر او را که اظهر است از شمس
باز در دل نهفتنم هوس است
چون صبا خاک راه جانان را
به دم خویش رفتنم هوس است
عمرها غنچه خسب باید بود
نفسی گر شکفتنم هوس است
پرده از روی کار من بردار
گل داغم شکفتنم هوس است
در شب وصل، می به صرفه مده
مست با یار خفتنم هوس است
ای سعیدا ز حافظ امدادی
«شعر رندانه گفتنم هوس است»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حالِ دل با تو گفتنم هوس است
خبرِ دل شِنُفتَنَم هوس است
طَمَعِِ خام بین که قِصهٔ فاش
از رقیبان نَهُفتَنَم هوس است
شبِ قدری چنین عزیزِ شریف
[...]
راهت از دیده رفتنم هوس است
سر به راه تو خفتنم هوس است
هر شبی بر خیال مقدم تو
خانه دیده رفتنم هوس است
نیست سر دلم بجز هوست
[...]
راز دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
بفرست از برت نسیم وصال
غنچه دل شکفتنم هوس است
با تویی خویشتن به خلوت انس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.