گنجور

 
سعیدا

هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی

در دلی اما خبردار از دل دل نیستی

در کنار ما و ما را از کنار بهره نیست

همچو دریا واقف از احوال ساحل نیستی

عاقبت باید از این ویرانهٔ تن رخت بست

هیچ در فکر دیار و راه منزل نیستی

با وجود حشمت و جاهی که در ظاهر تو راست

شکرلله از من درویش، غافل نیستی

صحبت ناقص سعیدا شد دلیل نقص تو

از چه با جاهل نشینی گر تو جاهل نیستی

 
 
 
گلها برای اندروید