از بسکه نازک است دل پر ز آرزو
داریم همچو شیشهٔ می گریه در گلو
من عمرهاست خدمت میخانه کرده ام
کی می رسد به داد خمار دلم سبو؟
راه نجات را سر مویی نمانده اند
کردند چاک سینهٔ ما چون به غم رفو
اندوه و گریه بود طعام و شراب ما
روزی که می نوشت قلم «و اشربوا کلو»
فردا عمل طلب کند از ما نه نثر و نظم
کاری نرفته پیش، سعیدا به گفتگو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر است. او از دل نازک و پرآرزوی خود میگوید که همچون شیشه آسیبپذیر است و گریه در گلو دارد. شاعر سالها در میخانه خدمت کرده و به دنبال آرامش دل خمار خود است. او احساس میکند که دیگر راه نجاتی برایش نمانده و دردش به شدت افزایش یافته است. اندوه و گریه جزء اصلی زندگی او شده و در نهایت به این نتیجه میرسد که فردا باید از او عمل و کار بهجای حرف برباد رفته بخواهند.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر آرزوهای فراوانی که داریم، بسیار حساس و نازک شده است؛ مانند شیشهای که در گلو میمیرد و اشک میریزد.
هوش مصنوعی: من مدتهاست که در خدمت میخانه هستم، اما نمیدانم کی قرار است به کمک دل بیتابم، لیوانی پر از شراب برسد؟
هوش مصنوعی: در مسیر نجات، حتی یک مو هم باقی نمانده است و درد و غم، سینه ما را مانند یک پارچه که دوخته میشود، پاره کرده است.
هوش مصنوعی: در روزی که قلم نوشت «و اشربوا کلو» ما به جای خوردن و نوشیدن، تنها غم و گریه داشتیم.
هوش مصنوعی: فردا از ما عمل و کار میطلبند، نه نثر و شعر. پس ای سعید، بیایید گفتگو کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که گشت ایران ویران بدست او
بسپرد جان بدولت بر شهریار نو
همچون فراسیاب کهن بود جان بداد
بر شهریار پور سیاوش بنار تو
آید چنو سوار دگر بر زمین اگر
[...]
ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو
تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم
دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو
آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد
[...]
ماییم و نیم جان و جهانی و نیمجو
جان از برایِ می که ستاند زما گرو
ای یار اگر نداری طاقت گریز کن
چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو
میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخمِ عشق
[...]
عشق نوست و یار نوست و بهار نو
زان روی خوب روز نو و روزگار نو
چون در نیاید از در من نوبهار من
زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو
در نوبهار چون تو نهای در چمن مرا
[...]
هستم بجستجوی تو پوینده کو بکو
باشد که با توأم فتد از دست روبرو
عشقت درید پیرهن صبر من چنانک
نتوان بدست عقل توان کردنش رفو
گر بگذری بشهر ز غوغای عاشقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.