گنجور

 
سعیدا

آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن

کعبه رفتن نیست کمتر از کلیسا آمدن

چهره را افروختن در تلخکامی ناقصی است

باده را خامی بود از خم به بالا آمدن

مطلب از ارباب دنیا می شود حاصل تو را

سبزه گر آسان بود بیرون ز خارا آمدن

شورش مجنون دو بالا می شود بیرون ز شهر

یمن ها دیوانه را دارد به صحرا آمدن

نیست مکتب گر جهان این بازی طفلانه چیست

رفتن امروز از دنیا و فردا آمدن

سر به پا افکنده باید یا ز پا افتاده ای

نیست آسان ای سعیدا از پی ما آمدن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

بی کشش نتوان برون از قید دنیا آمدن

بی رسن از چاه هیهات است بالا آمدن

بی کمند جذبه خورشید عالمتاب عشق

چون تواند شبنم از پستی به بالا آمدن

عیسی از گرد علایق صاف شد بر چرخ رفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه