بی رمز درد، کس نشود آشنای ما
خالی ز ناله نیست نی بوریای ما
ماییم هر چه هست نماییم هر چه هست
از ما پر است عالم و خالی است جای ما
با سنگ طینتان چه کند نرمی زبان
با دل شکسته کار کند مومیای ما
دست طمع ز دامن دوران بریده ایم
کفش زمانه راست نیامد به پای ما
خود را به تیر آه غریبان سپر مکن
خم شد کمان چرخ به زور دعای ما
عمری است در مقام رضا ایستاده ایم
هرگز ناوفتاده ز پا این عصای ما
ما گردباد وادی حیرانی خودیم
جز آه ما نگشته کسی گرد وای ما
هرگز نداده دولت دیدار رو مگر
از پا فتاده سایهٔ بال همای ما؟
بلبل به باد داد هر آن برگ گل که داشت
بشنود تا نوای دل بینوای ما
گر شمع من تو باشی و پروانه ات منم
روز جزا وصال تو باشد جزای ما
انگشت خود گزید سعیدا چو ماه نو
تا دید ضعف طالع نشو و نمای ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان درد و غم انسانی میپردازد. شاعر از راز عمیق دردها و تنهایی فردی میگوید و تأکید میکند که هیچکس جز خود او نمیتواند آن را درک کند. او اظهار میکند که زندگی پر از ناله و غم است و هیچکس نمیتواند به درستی احساسات او را حس کند. شاعر از قطع امیدش از دنیا و روزگار سخن میگوید و بیان میکند که در مقام رضا ایستاده است و هرگز تسلیم نمیشود. در نهایت، او به عشق و ارتباط عمیق با معشوق اشاره میکند و بیان میکند که نشانهای از ضعف و تردید در او وجود ندارد. شعر به تفکر عمیق درباره زندگی، عشق و دردهای درونی پرداخته و خواننده را به تأمل در این موضوعات دعوت میکند.
هوش مصنوعی: بدون درک و شناخت دردها، کسی با ما آشنا نمیشود؛ زندگی ما خالی از ناله و فریاد نیست.
هوش مصنوعی: ما هرآنچه هستیم را نشان میدهیم و هر چه وجود دارد از ما پر شده است، در حالی که جای ما در این عالم خالی است.
هوش مصنوعی: نرمی و لطافت کلام به تنهایی نمیتواند دل شکسته را ترمیم کند، مانند اینکه سنگ نمیتواند با لطافت طینت (خاک) نوعی تغییر ایجاد کند. در واقع، روح و جان ما نیازمند توجه و محبت واقعی است تا بهبود یابد.
هوش مصنوعی: از آرزوهای بیجا و ناممکن فاصله گرفتهایم، زیرا زمانه بر وفق مراد ما پیش نمیرود.
هوش مصنوعی: خودت را در برابر درد و غم بیگانگان قرار نده؛ زیرا دعای ما باعث شده که وضعیت بهتری پیدا کنیم و همچون کمان که با فشار خم میشود، سرنوشت نیز به نوعی تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: سالهاست که در حال پذیرش سرنوشت خود ایستادهایم و هرگز از پا نیفتادهایم، این عصای ما نشانگر استقامت و استواریمان است.
هوش مصنوعی: ما در وادی حیرت و سردرگمی خود همچون گردبادی هستیم و تنها صدای آههای ماست که کسی را به گرد ما نمیآورد.
هوش مصنوعی: هرگز کسی خوشبختی و سعادت را در دیدار چهرهٔ ما ندیده است، مگر اینکه آن شخص از شدت شوق و محبت به ما، از پا درافتاده باشد.
هوش مصنوعی: بلبل تمام برگهای گل را به باد سپرد تا صدای دل شکستۀ ما را بشنود.
هوش مصنوعی: اگر تو شمع من باشی و من پروانهی تو، روز قیامت، دیدار تو پاداش ما خواهد بود.
هوش مصنوعی: سعید مانند ماه نو، انگشتش را به دندان گرفته و به تماشای نشانههای ضعف سرنوشت و عدم رشد و شکوفایی اش مینگرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ما به ناز مینگرد دلربای ما
بیگانهوار میگذرد آشنای ما
بیجرم دوست پای ز ما درکشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
با هیچکس شکایت جورش نمیکنم
[...]
ای غافل از بلای دل مبتلای ما
جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما
ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم
آری مقیّدست به زلف تو پای ما
حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند
[...]
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
صبح جهان بود نفس غم زدای ما
جان تازه می شود زدم جانفزای ما
بیدار شد ز خواب گرانجان بی غمی
هر کس شنید ناله دردآشنای ما
ته جرعه ای بود که به خاکش فشانده اند
[...]
گرد فتادگی شده بال همای ما
منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
با چاکهای سینه به محشر نمی رویم
تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما
حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.