پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گو مباش
شیشه دل کافیست مینا گر نباشد گو مباش
تن ز جان و دل ز غیر دوست خالی میکنیم
خواب را در چشم ما جا گر نباشد گو مباش
آسمان کوه است و عالم کهف این کوه بلند
در بن این کهف مأوا گر نباشد گو مباش
نقش انسانیت ما ستر حال ما بس است
جامهٔ دیبا و کمخا گر نباشد گو مباش
چون ز آغوش پدر در چاه غم یوسف فتاد
دیدهٔ یعقوب بینا گر نباشد گو مباش
کشت با تیر نگاه و با زبان ناز گفت
بیقراری چون سعیدا گر نباشد گو مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و وابستگی عمیق به معشوق اشاره میکند و تأکید میکند که بدون وجود معشوق، هیچ چیز دیگری ارزش ندارد. او از زیبایی و شرافت انسانیت صحبت میکند و میگوید که حتی اگر ظواهر و جواهرات نباشند، عشق و احساسات واقعی مهمترند. از داستان یوسف و یعقوب نیز یاد میکند تا نشان دهد که در سختیها و جداییها، عشق و ارتباط واقعی همچنان اهمیت دارد. بهطور کلی، شعر به ارزش عشق و رابطه انسانی فراتر از مادیات تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگر شیشه دل پر از عشق و احساس نباشد، بیفایده است که از خوشی و شراب صحبت کنیم. اینکه تنها دنیا را با ظواهرش پر کنیم، بیمعناست. اگر درون دل خالی باشد، هیچ چیز نمیتواند آن را پر کند؛ حتی اگر ظاهر زیبا و شگفتانگیز باشد.
هوش مصنوعی: بدن ما از جان و دلمان بیدوست خالی خواهد بود. اگر در چشمانمان جایی برای خواب وجود نداشته باشد، پس نباید وجود داشته باشی.
هوش مصنوعی: آسمان همچون کوهی بزرگ است و جهان در دل این کوه مانند یک غار میباشد. اگر در عمق این غار جایی برای سکونت نباشد، پس وجود نداشته باش!
هوش مصنوعی: انسانیت و شخصیت واقعی ما به شرایط ظاهری و پوششهای زرق و برقآسا بستگی ندارد. اگر وجود ما از درون غنی و باکرامت باشد، لباسهای زیبا و تجملاتی فاقد ارزشاند.
هوش مصنوعی: زمانی که یوسف از آغوش پدرش دور و در چاه غم افتاد، اگر چشمان یعقوب بینا نبودند، بهتر بود که نباشند.
هوش مصنوعی: با نگاهی چشمی به طرف تو ما را کشته و با کلمات شیرین و نرم خود صحبت میکند. میگوید: ای بیقرار، اگر سعید نیستی، پس چرا وجود نداری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی چو شاه نوش کند بادهٔ صَبوح
گو جامِ زر به حافظِ شب زنده دار بخش
همین شعر » بیت ۹
روز مرا که جرم سعیدا سیاه کرد
یارب به حق حافظ شب زنده دار بخش
چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مباش
آینه زنگی مجلا گر نباشد گو مباش
شهسوار راه غم را دل به منزل میبرد
در طریق دوستی پا گر نباشد گو مباش
چون بود همخانه دشمن خانه ویران بهتر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.