رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز
به این فقیر دعاگوی بی کس و بی چیز
چو گل گشودم و همچون صبا ز خود رفتم
به آن امید که بینم مگر جمال تو نیز
رسید دام خط و دانه های نقطه در او
چو زلف و خال محبت فزا و مهرانگیز
چه کاغذ و چه مرکب که خط مهر و وفا
به روی روز، رقم کرده خامهٔ شبدیز
کجا به منع کسان دل ز راه او گردد
که چشم مست ز پرهیز می کند پرهیز
امیدوار چنانم که جام و ساغر تو
همیشه از می صدق و صفا بود لبریز
ز بسکه واله و حیران کارهای توام
ز شخص و عکس ندارم در آبگینه تمیز
امید هست مرا از خدای دوست نواز
که دشمنان تو گردند بر هوا ناچیز
مراد دل به تحمل برآید از لب یار
که صبر، لعل کند سنگ را نه آتش تیز
چو نیست یوسف کنعان به کام عاشق زار
بیا بگو که زلیخا چه سود عمر عزیز
به یاد وصل تو تنها نه من ز خود رفتم
خیال رفته و دل رفته و سعیدا نیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساسات عمیق و عاشقانه شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر در نامهای که به او رسیده، آرزو میکند بتواند جمال معشوق را ببیند و از کلمات و خطی که از طرف او آمده، لذت میبرد. او به عشق و وفا اشاره میکند و میگوید که وجودش تحت تأثیر زیباییها و کارهای معشوقش به حیرت و شگفتی افتاده است. او همچنین به انتظار وصال و امیدهایش اشاره کرده و با بیان شکنندگی عشق و تحمل دردهای آن، به جستجوی معشوق و آرزوی دیدار او میپردازد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که به خاطر عشقش به معشوق، دلی پر از امید دارد و قدرت تحمل این عشق را خواهد داشت.
هوش مصنوعی: نامهای خوشبو و دلپذیر به دست این انسان بیکس و نیازمند رسید که همیشه در دعا کردن برای دیگران است.
هوش مصنوعی: چون گل شکوفا شدم و مانند نسیم از خود بیخود شدم، با این امید که شاید زیبایی تو را هم ببینم.
هوش مصنوعی: دست عشق و محبت مانند دانههایی است که بر سر راه آمدهاند، و این دانهها به زیبایی زلف و نقشهای خاصی شباهت دارند که دل را خوش میکند و احساس دوستی و محبت را افزایش میدهد.
هوش مصنوعی: هر نوع کاغذ و مرکبی که باشد، خط و نشان عشق و وفا به روزگار را با قلمی زیبا و شگفتانگیز نوشته است.
هوش مصنوعی: کجا ممکن است کسی با محدودیتها دلش را از مسیر او منحرف کند، در حالی که کسی که چشمانش مست است از پرهیز و دوری میکند؟
هوش مصنوعی: من به قدری امیدوارم که همیشه جام و ساغر تو پر از شراب صداقت و خلوص باشد.
هوش مصنوعی: از بس که به خاطر کارهای تو شگفتزده و گیج هستم، در آینه شفاف نمیتوانم تصویر خودم یا تو را ببینم.
هوش مصنوعی: من به لطف خدا و دوستیات امیدوارم که دشمنانت، در نظر من، بیاهمیت و ناچیز به نظر برسند.
هوش مصنوعی: دل به امید لب یار و عشق او آرام میشود و صبر میتواند سنگ سخت را به جواهر تبدیل کند، نه فقط آتش تند.
هوش مصنوعی: وقتی یوسف کنعان نیست، چه فایدهای برای عاشق بینوا وجود دارد؟ بیا بگو که برای زلیخا چه ارزشی دارد عمر گرانبهایش.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد تو، من تنها نیستم بلکه از خودم دور شدم. ذهنم، دلم و حتی سعیدا هم از من غایب هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی برآیم با آن که برنیاید خلق
و برنیایم با روزگار خورده کریز
چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان
چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز
نبود با او هرگز مرا، مراد دو چیز
یکی ز عمر نشاط و یکی ز شادی نیز
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤ ریز
ورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤ ساز
چهار چیز همی خواهم از خدای ترا
بگویم ار تو بگویی که آن چهار چه چیز
به پات اندر خار و به دستت اندر مار
به ریشت اندر هار و به سبلت اندر تیز
زمن به قهر جدا کرد روزگار سه چیز
چنان سه چیز که مانند آن ندانم نیز
یکی لباس جوانی دوم امید و امل
سیم حلاوت دیدار دوستان عزیز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.