گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

سفر هوشوران زود تمامی دارد

باده کم نشئه چو افتد رگ خامی دارد

بادهٔ عشق بنوشید و مترسید که این

نه شرابی است که تا حشر تمامی دارد

زلف چون بند کند پای دلی در زنجیر

زینهارش که بگویید گرامی دارد

از برای مدد قافیه و حسن ردیف

هر زمان عرض به جامی و نظامی دارد

چه بلاها که سعیدا نکشیده است از او

باز در خدمت او قصد غلامی دارد