گنجور

 
سعیدا

سعیدا از شکست سنگ اثر در مومیا افتد

خشوعی نیست چون در دل اجابت از دعا افتد

نرفته ذی حیاتی بی شکست خاطر از عالم

مسلم کی برآید دانه چون در آسیا افتد؟

چه غم در این چمن گر از نوای عیش، بی برگم

مباد هیچ کس در کشور دل بینوا افتد

اگرچه شام، جنت لیک اهلش طرفه نااهلند

همان بهتر حسینی وار کس در کربلا افتد

اگر در صحبت بیگانگان بیگانه آید کس چه غم اما

مبادا هیچ کس یارب به چشم آشنا ناآشنا افتد

سعیدا هوش دردم باش تا باشی که از غفلت

شود عاصی اگر از دست موسی چون عصا افتد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال خجندی

سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد

کز آن جانها رود بر باد و سرها زیر پا افتد

رقیب از حد برون پای از حد خود می نهد بیرون

مبادا دامن دولت که در دست گدا افتد

به چین زلفت ار گفتم حدیث مشک معذورم

[...]

صائب تبریزی

نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد

سیه مست است دولت، تا کجا خیزد، کجا افتد

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سعیدا

به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا افتد

نسازد دست رنگین گر به پای او حنا افتد

چه سازم با چنان بالابلندی عشوه پردازی

که در دیدن ز کوتاهی نگاهم پیش پا افتد

ز استغنا کشم در زیر دامن پای رغبت را

[...]

صغیر اصفهانی

برافکن پرده تا خورشید تابان از سما افتد

خرامان شو دمی تا سرو در بستان ز پا افتد

صبا بر هم مزن چین سر زلفش که میترسم

ختن ویران شود آشوب در شهر ختا افتد

شنیدم آن پری از شهر خود عزم سفر دارد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه