سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد
کز آن جانها رود بر باد و سرها زیر پا افتد
رقیب از حد برون پای از حد خود می نهد بیرون
مبادا دامن دولت که در دست گدا افتد
به چین زلفت ار گفتم حدیث مشک معذورم
پریشان گوی را اکثر سخنهای خطا افتد
فلک را با همه کوشش که سال و ماه بنماید
چنین ماهی نپندارم که اندر سالها افتد
بدل گفتم برون افتاد راز ما کنون ای دل
بگفت از دیدهٔ گریان هنوزت تا چها افتد
همی خواهم که چون آبش روان جان در قدم ریزم
ولی با این همه مشکل که میل او به ما افتد
چه پرسی از کمال آخر که دور از روی اوچونی
چه باشد حال آن بلبل که از گلشن جدا افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف و احساسات عاشقانه و دشواریهای عشق اشاره دارد. شاعر بیان میکند که نمیخواهد سر زلف معشوقش در دست باد بیفتد، زیرا این امر باعث آسیب و پریشانی زندگی و جان عاشقان میشود. او نگران است که رقیب به حد و مرزهای عشق پا بگذارد و دامن سعادت او به دست گدا بیفتد. شاعر همچنین به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید اگر از زلفش سخن بگوید، معذور است؛ زیرا بسیاری از سخنها ممکن است اشتباه به نظر برسند. در نهایت، او از فراق و دوری از معشوقش میگوید و دلتنگی و درد جدایی را به تصویر میکشد، و حال بلبل را میپرسد که از گلشن دور افتاده است.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم که موهایت به دست نسیم بیفتد، زیرا این اتفاق میتواند جانها را به خطر بیندازد و سرها را به زیر پا بزند.
هوش مصنوعی: رقیب به اندازهای از خود فراتر میرود که ممکن است باعث شود دامن دولت و قدرتی که در اختیار دارد، به دست فرد صفر و بدون ارزش بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر از زلفهای زیبایت بگویم و داستان مشک را تعریف کنم، معذورم، زیرا کسی که ناچار است سخن بگوید، اغلب در گفتارش اشتباهاتی دارد.
هوش مصنوعی: زمان با تمام تلاشش نمیتواند چنین ماهی را در سالها به نشان دهد، من این را ممکن نمیدانم.
هوش مصنوعی: به دل گفتم که راز ما فاش شده است، اکنون ای دل، از چشمان گریان تو میگوید که هنوز نمیدانیم چه بر سرمان خواهد آمد.
هوش مصنوعی: میخواهم مانند آب، جانم را در راهش نثار کنم، اما با این وجود، دشواریهایی وجود دارد که باعث میشود او به من تمایل پیدا نکند.
هوش مصنوعی: چرا از کسی که دوری او را حس میکند سؤال میکنی؟ حال بلبل را تصور کن که از گلستانش جدا شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد
سیه مست است دولت، تا کجا خیزد، کجا افتد
به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا افتد
نسازد دست رنگین گر به پای او حنا افتد
چه سازم با چنان بالابلندی عشوه پردازی
که در دیدن ز کوتاهی نگاهم پیش پا افتد
ز استغنا کشم در زیر دامن پای رغبت را
[...]
برافکن پرده تا خورشید تابان از سما افتد
خرامان شو دمی تا سرو در بستان ز پا افتد
صبا بر هم مزن چین سر زلفش که میترسم
ختن ویران شود آشوب در شهر ختا افتد
شنیدم آن پری از شهر خود عزم سفر دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.