گنجور

 
سعیدا

چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است

گوشهٔ دامن پاک و دل غمناک یکی است

بعد مردن نکشم منت آرایش قبر

چون برد خواب گران تخت زر و خاک یکی است

مطلب از سیر چمن روی تو باشد ما را

چون تو منظور نباشی گل و خاشاک یکی است

دست بردار ز جان چون اجلت کرد اسیر

صید را گوشهٔ دام و سر فتراک یکی است

بحر و بر هر دو سعیدا ز ازل یارانند

دل حسرت زده و دیدهٔ نمناک یکی است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

لطف و قهر تو به چشم من غمناک یکی است

نظر مرحمت و حلقه فتراک یکی است

چه گره واکند از خاطر من ابر بهار؟

دانه سوخته و خاطر غمناک یکی است

نسبتی نیست به خورشید گل روی ترا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه