گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

گرانی می‌کند بر تن چو سر بی‌جوش می‌گردد

سبو چون خالی از می گشت بار دوش می‌گردد

ز نور عاریت بگذر که شمع ماه تابان را

اگر صدبار روشن می‌کنی خاموش می‌گردد

در آن محفل گل از کیفیت می می‌توان چیدن

[...]

فیاض لاهیجی

به گلشن چون روی، مرغ از نوا، خاموش می گردد

تو چون حرفی زنی گل پای تا سر، گوش می گردد

اگر دیر آشنا باشد دلت شادم که هر سنگی

که دیر آتش پذیرد، دیر هم خاموش می گردد

گمان دارم که با گل هست بوی نازنین من

[...]

اسیر شهرستانی

چه شد گردیده‌ام حیران، لبم خاموش می‌گردد

شب وصلت در و دیوار چشم و گوش می‌گردد

مروت‌پروری عاجزنوازی اینچنین باید

تحمل کیش می‌بیند تغافل کوش می‌گردد

چو مضمونی که در دل بگذرد نازک‌خیالان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه