گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

چه سنت است‌ که در شهر زینت زَمَنَ است

رسول شادی و جشن رسول ذوالمِنَن است

خجسته موسم عیدست کاندرین موسم

بر آسمان سعادت ز انجُم انجمن است

اگرچه تهنیت از دیگران به نثر نکوست

[...]

امیرخسرو دهلوی

هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است

شکنج جانم ازان زلف در هم و شکن است

چه سود پختن سودا چو شمع جانم سوخت

ز آتشی که مرا در درونه شعله زن است

شبم که تا به قیامت امید صبحش نیست

[...]

ابن یمین

بزرگوار امیری که زبده کرم است

در انتساب حسینی و سیرتش حسن است

سر اکابر سادات مشرق و مغرب

عماد دولت و ملت علی بن حسن است

ملک صفات بزرگی که نطق فایح او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
ناصر بخارایی

سواد سنبل او بر بیاض یاسمن است

و یاسمن که خطش بر ورق ز یأس من است

خطش بنفشهٔ سیراب گشته می‌دانم

ولی ندانم خدش گل است یا سمن است

به گرد عارض کافور او خطی از مشک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصر بخارایی
جامی

نهفته سیم به زیر قبا که این بدن است

گرفته برگ سمن را به بر که پیرهن است

بسن ز پیرهن اندام نازکش که مگر

در آب گشته عیان عکس لاله و سمن است

اگر کنند به گل نازنین تنش را باد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه