گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کلیم

بی‌باده دل ز سیر چمن وا نمی‌شود

گل جانشین سبزه مینا نمی‌شود

آن دیده نیست رخنه ویرانه تن است

چشمی که محو آن قد رعنا نمی‌شود

عاشق به نور عشق کند جلوه ظهور

[...]

صائب تبریزی

بی‌روی دل گره ز زبان وا نمی‌شود

طوطی ز پشت آینه گویا نمی‌شود

چندان که گرد محمل لیلی است در نظر

مجنون غبار خاطر صحرا نمی‌شود

زاهد چگونه از سر فردوس بگذرد

[...]

سیدای نسفی

بی گفتگوی رزق مهیا نمی شود

این قفل بی زبان طلب وا نمی شود

کی می رود ز پهلوی منعم گرسنه چشم

گرداب دور از لب دریا نمی شود

رنگینی قبا نکند پیر را جوان

[...]

عارف قزوینی

جور این قدر به یک تن تنها نمی‌شود

گویی اگر که می‌شود حاشا نمی‌شود

ظالم‌تر از طبیعت و مظلوم‌تر ز من

تا ختم آفرینش دنیا نمی‌شود

ای طبع من ز زشتی کردار روزگار

[...]

میرزاده عشقی

ز اظهار درد، درد مداوا نمی‌شود

شیرین دهان به گفتن حلوا نمی‌شود

درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن

این بستری ز بستر خود پا نمی‌شود

می‌دانم ار که سر خط آزادگی ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه