صرفِ بیکاری مگردان روزگارِ خویش را
پردهٔ رویِ توکّل ساز، کارِ خویش را
زادِ همراهان درین وادی نمیآید به کار
پُرکن از لَختِ جگر جَیب و کنارِ خویش را
شعلهٔ نیلوفری در محفلِ قدس است باب
دورکن اینجا ز خود دود و شرارِ خویش را
پردهٔ دام است خاکِ این جهانِ پرفریب
بندِ عُزلت برمدار از پا شکارِ خویش را
یک سیهخانه است گردون از بیابانِ عدم
گردبادِ آن بیابان کُن غبارِ خویش را
گردِ راه از چهرهٔ سیلاب میشوید محیط
متّصلگردان به دریا جویبارِ خویش را
بر زرِ کاملعیار آتش گلستان میشود
فرصتی تا هست کاملکن عیارِ خویش را
گوشهگیری کشتیِ نوح است در بحرِ وجود
از کشاکش وارهان جسمِ نزارِ خویش را
تا در ایامِ خزان از زردرویی وارهی
در بهار از خود بیفشان برگ و بارِ خویش را
ای که در چشمِ خود از یوسف فزونی در جمال
از دو چشم خصم کن آیینهدارِ خویش را
یا خُمِ می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن
بیش ازین در پا میفکن خاکسارِ خویش را
نیست صائب قول را بی فعل در دلها اثر
بر نصیحت چند بگذاری مدارِ خویش را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به انسانها توصیه میکند که در زندگی تنها به بیکاری و انتظار بسنده نکنند. به جای آن، باید با توکل بر خدا و تلاش، خود را برای کار و زندگی آماده کنند. شاعر اعتقاد دارد که در این جهان پر فریب، دوری از انزوا و تلاش برای پر کردن زندگی با معنای بیشتر مهم است. بر اهمیت استفاده از فرصتها و پرورش خوبیها تأکید میکند و خاطرنشان میسازد که هر فرد باید به کسب فضائل و رشد خود بپردازد. همچنین به پیوستگی انسان با عالم و اهمیت عمل به توصیهها اشاره میکند و تأکید میکند که فقط گفتن به تنهایی کافی نیست.
هوش مصنوعی: وقت خود را بیهوده نگذران، بلکه با توکل به خدا به کارهایت بپرداز.
هوش مصنوعی: در این مسیر، همراهان و یاران به درد نمیخورند؛ از دل و جان خود برای پر کردن نیازها و برطرف کردن کمبودهای خود استفاده کن و به فکر رفاه و آسایش خود باش.
هوش مصنوعی: در فضای مقدس، شعلهای نیلوفر رنگ روشن شده است. بنابراین، از اینجا باید به دور از خود و احساسات و دردهای شخصی فاصله بگیریم.
هوش مصنوعی: در این دنیا که فریبنده و فریبکار است، چنان به نظر میرسد که زمین مانند یک دام عمل میکند. انسان باید از انزوا دوری کند و قوای خود را در مسیر درست به کار گیرد، در غیر این صورت، به دام خودخواهی و محدودیت خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک مکان تاریک و ناامن است که از عدم و ناشناختهها شکل گرفته است. در این فضای خالی، باید با چالشها و بلایای زندگی، خود را آماده کنیم و غبار و آلودگیهای دنیایی را که در آن زندگی میکنیم، کنار بزنیم.
هوش مصنوعی: گرد و غبار مسیر، از چهرهٔ سیلاب پاک میشود. محیطی که به دریا وصل میشود، جویبار خود را به جریان درمیآورد.
هوش مصنوعی: در کنار ثروت و نعمت، آتش عشق و زیبایی به وجود میآید، پس بهرهبرداری کن و به تکمیل شخصیت و ارزشهای خود بپرداز.
هوش مصنوعی: انزوا و دوری کشتی نوح از طوفان، در دنیای وجود، نشاندهنده این است که انسان باید از تنشها و سختیهای جسمی و دنیوی دوری کند و روح خویش را از این مشکلات رها سازد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در فصل خزان از زردی و پژمردگی رهایی یابی، در فصل بهار باید با شوق و طراوت، زیباییها و داراییهای خود را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: ای کسی که در چشمانت زیبایی یوسف را فراتر از دیگران میبیند، در زیبایی خود به چشمان دشمن نگاه کن و آینهدار خودت باش.
هوش مصنوعی: یا اینکه میخوری، یا از لیوان استفاده میکنی، یا از گِل و سفال برای نوشیدنیات کمک میگیری، اما دیگر در پاهایم خاک نپاش؛ من انسان خاکی و فرودستی هستم که نباید بیشتر از این به من بیاعتنایی شود.
هوش مصنوعی: انسانها برای پذیرش نصیحت و حرف درست، فقط به شنیدن کلمات بسنده نمیکنند؛ بلکه باید دید که این کلمات با چه عملی همراه هستند. پس ارزش واقعی گفتهها به عمل ما وابسته است و نباید انتظار داشته باشیم که بدون عمل، حرفها تاثیری در دلها بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
[...]
ما به دست یار دادیم اختیار خویش را
حاصلی زین به ندانستیم کار خویش را
بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار
سالها کردیم ضایع روزگار خویش را
ریختی خون دلم شکرانه بر جان من است
[...]
باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را
شادمان یابم دل امیدوار خویش را
شد دو چشمم ز انتظارش چار در راه امید
چار جانب وقف کردم هر چهار خویش را
شاید ار بر خاک خسپم همچو گل پر خون کنار
[...]
ای بچشم دل ندیده روی یار خویش را
کرده ای بی عشق ضایع روزگار خویش را
کعبه رو سوی تو دارد همچو تو رو سوی او
گر تو روزی قبله سازی روی یار خویش را
عشق دعوی می کنی، بار بلا بر دوش نه
[...]
هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را
در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
غرقه بحر بلا جان نزار خویش را
از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.