خرابم کرده چشم نیم مستی
که دارد همچو مژگان پیشدستی
شرابی خاص در پیمانه دارد
ز چشم مست او هر می پرستی
پریزادی است مژگانت که از چشم
گرفته در بغل آهوی مستی
درین پستی چه می کردم چو شهباز
نمی دادم اگر دستی به دستی
سرافرازی رسد آزاده ای را
که دارد در بغل چون سرودستی
ز نقصان می پذیرد مه تمامی
درستی ها بود در هر شکستی
تزلزل نیست در اطوار عاشق
بنای عشق را نبود نشستی
زبون آرزو تا کی توان بود؟
چه عاجزمانده ای در خار بستی؟
ز خود تا نگذری صائب چو مردان
اگر در کعبه باشی بت پرستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به توصیف حالتی عاشقانه و مستی میپردازد که ناشی از جذبه و زیبایی معشوقش است. او از چشمهای جذاب و مژگان محبوبش صحبت میکند که او را به حالت مستی میبرد. شاعر میگوید که در این حالت، اینکه چه میکند، برایش مهم نیست و در عین حال از سرافراز شدن عاشقانی که روابط عمیق و انسانی دارند، سخن میگوید. او به تناقضات عشق و آرزوهای برآوردهنشده نیز اشاره میکند و در انتها تأکید دارد که برای رسیدن به حقیقت و آزادی واقعی، باید از خودگذشتگی کرد و نباید در دنیای ظاهری و بتپرستی باقی ماند.
هوش مصنوعی: چشمهای نیمه مست آن محبوب، مرا خراب کرده است؛ این چشمها مانند مژگانش، وسوسهانگیز و مخرّباند.
هوش مصنوعی: شراب خاصی در هنگام نوشیدن وجود دارد که ناشی از نگاه سرمست اوست و هر کسی که به میپرستی میپردازد، از این تأثیر بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: مژگان تو مانند یک پری از چشمهایت جدا شده و در آغوش یک آهوی سرمست جای دارد.
هوش مصنوعی: در این دنیای پست و پایین، چه کار میتوانستم بکنم؟ اگر شهبازی نبود که دستم را به دستش بدهد.
هوش مصنوعی: شخصی که آزادانه زندگی میکند و در آغوش خود دستاوردها و استعدادهایش را دارد، به موفقیت و بزرگی دست مییابد.
هوش مصنوعی: از کمبود شراب، ماه به نواقص خود آگاه است، در حالی که تمام حقیقتها در هر شکست و ناکامی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: عاشق هرگز در احساساتش متزلزل نمیشود و اگر عشق بنا نشده باشد، هیچ جایی برای استراحت و توقف نخواهد بود.
هوش مصنوعی: چقدر میتوان به آرزوها گفت؟ چه انسان ناتوانی که در چنگال مشکلات گرفتار شده است؟
هوش مصنوعی: اگر از خودت عبور نکنی و به معنای واقعی به خودشکوفایی نرسی، حتی اگر در مکانهای مقدس و مهم باشید، باز هم به پرستش چیزهای بیارزش ادامه میدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه سالِه، به جَشنَ انْدر نِشَستی،
چُو یک ساعتْ دِلَش بر غَم نَخَستی.
خائی گنده ترسا پرستی
در اسلام را بر خود ببستی
چه دست آویز داری اندر اسلام
زناری در میان آویز دستی
بمستی بر سر حمدان نشستی
[...]
شها چون پیل و فرزین شه پرستم
نه چون اسبست کارم رخپرستی
رهی آمد چو رخ پیشت پیاده
چو فرزین میرود اکنون ز مستی
چو نوشینباده را در پرده بستی
خمار بادهٔ نوشین شکستی
توئی صاحب قران عین هستی
که بت با بتکده در هم شکستی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.