قطره بی سرو پایم دل دریا دارم
ذره خاکم و پیشانی صحرا دارم
نیست از سیل گرانسنگ حوادث خطرم
خانه در کوچه گمنامی عنقا دارم
همچو شبنم چه به مجموعه گل دل بندم؟
من که در دیده خورشید فلک جا دارم
جگر سنگ به نومیدی من می سوزد
شیشه آبله ام، راه به خارا دارم
من تنک حوصله و دختر رزشیشه دل است
چه عجب گر هوس توبه ز صهبا دارم؟
به یک آغوش چه گل چینم از آن نخل امید؟
همچو گل یک بغل آغوش تمنا دارم
موم از چرب زبانی نکند صید مرا
شعله ام شعله، سرعالم بالا دارم
گریه تاب نشست از رخ من گرد خمار
چشم بر خوشه انگور ثریا دارم
نقش امید محال است که صورت بندد
چند آیینه بر صورت عنقا دارم؟
روزگاری است ز چشم گهرافشان صائب
همچو گرداب وطن در دل دریا دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق و متناقض شاعر را بیان میکند. او خود را مانند قطرهای در دل دریا میبیند و از کوچک بودن خود در برابر عظمت جهان سخن میگوید. با وجود سختیها و حوادث زندگی، او به امید و آرزوهایش چنگ میزند و حسرت توبه و تغییر را دارد. شاعر تلاش میکند تا از عشق و امید در زندگیاش بهرهبرداری کند و به زیباییها نگاهی خاص دارد. او نگران دلسردی و ناامیدی است ولی در عین حال به قدرت عشق و آرزوهایش ایمان دارد. در نهایت، او احساساتی پیچیده از عشق، امید و ناکامی را در دل دارد و زندگی را چون دریایی عمیق و پر از امواج مینگرد.
هوش مصنوعی: من چیزی کوچک و بیاهمیت هستم، اما در درونم احساسات و آرزوهای بزرگی دارم؛ مثل یک دانه خاک که به وسعت دریا و صحرا فکر میکند.
هوش مصنوعی: خطرات و حوادث قدرتمند نمیتوانند به من آسیب برسانند چون در خانهای پنهان و ناشناخته زندگی میکنم که خاص و بینظیر است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به چیزی کم ارزش مانند شبنم دل ببندم، در حالی که در چشم من نور و روشنی خورشید وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دل سنگی من به خاطر ناامیدیام میسوزد. زخمهایم نشانگر این هستند که راهی به سختی دارم.
هوش مصنوعی: من آدم صبر کمی هستم و دختر زیبایی که دل او مانند شیشه است در کنارم است. پس چه عجیب است اگر گاهی تصمیم به ترک شهوات و لذتها بگیرم؟
هوش مصنوعی: در یک آغوش، چه تعداد از گلهای امید را میتوانم جمعآوری کنم؟ مانند یک گل، آرزوی یک آغوش پر از محبت دارم.
هوش مصنوعی: موم به خاطر سخنان شیرین و فریبنده کسی نمیتواند مرا به دام بیندازد. من شعلهور هستم و آتش وجودم را در بالاترین حالت دارم.
هوش مصنوعی: چشمهایم به قدری خمار و غمگین است که حتی وقتی گریه میکنم، حالت خاصی دارد. در دل میگویم که مثل خوشههای انگور، زیباییهای بالای آسمان را در وجودم دارم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آرزوی امید غیرممکن است، چرا که من چندین آینه در دست دارم اما نتوانستهام تصویری از پرنده افسانهای عنقا ایجاد کنم.
هوش مصنوعی: در این زمان، چشمانم مانند جویبارهایی درخشان، احساساتی turbulent و پر از غم را به دل دریا میاندازند. شبیه به گردابی که در وطنم پیچیده، در دلم احساس تنهایی و دردی عمیق دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم این بی تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم
بر گلستان گذرم بی تو و شرمم ناید
در ریاحین نگرم بی تو و یارا دارم
که نه بر ناله مرغان چمن شیفتهام
[...]
مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم
غم و اندوه تو را در دل و جان جا دارم
یوسف مصر ملاحت شدی ای جان عزیز
ور نه من با تو چرا مهر زلیخا دارم
گوئیم دست بدار از خود و در ما پیوند
[...]
دیده پر نم ز غم زمزم و بطحا دارم
دیدن کعبه بدین دیده تمنا دارم
راویه چشم تر و زاد غم و راحله شوق
بهر این ره همه اسباب مهیا دارم
خار پایم شده خاک وطن ای کاش کند
[...]
طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم
خیر از خانه در بسته تمنا دارم
چون قدح چشم به احسان صراحی است مرا
روزی خود طمع از عالم بالا دارم
چه کند با جگر سوخته چندین خار
[...]
همه جانب قدم مرحلهپیما دارم
روشناس غم عشقم، همهجا جا دارم
غیرتم با تو چنان است که شبها به خیال
جنگ پهلوی تو با صورت دیبا دارم
از پی نقش پی ناقه نیم سرگردان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.