ما ز حرف پوچ مانند صدف لب بسته ایم
چون گهر در خلوت روشندلی بنشسته ایم
تنگ نتواند زمین و آسمان بر ما گرفت
چون شرار از تنگنای سنگ و آهن جسته ایم
اهل مجلس در شکست ما چه یکدل گشته اند؟
ما نه مینای تهی، نه توبه نشکسته ایم
تاج اقبال سکندر این چنین لعلی نداشت
پیش یأجوج سخن سد خموشی بسته ایم
در محیط عشق، خون نوح در جوش است و ما
چون حباب از سادگی بر موج محمل بسته ایم
چشم ما از بس که ترسیده است از پیوند خلق
ابروی پیوسته را از لوح خاطر شسته ایم!
یاد ما از خاطر احباب صائب چون رود؟
در بیاض آفرینش مصرع برجسته ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات درونی و تجربیات خود میپردازد. او میگوید که مانند صدفی بسته در برابر حرفهای بیهوده قرار دارد و در خلوتی عمیق به جواهرات روشنایی خود مینگرد. او اشاره میکند که هیچ چیز نمیتواند او را محدود کند و به توانایی خود در فرار از مشکلات اشاره دارد. در بین دیگران، او احساس تنهایی و شکست دارد، اما به خاطر عزم و ارادهاش تغییر نمیکند. او با مقایسه خود به شخصیتهای تاریخی و اسطورهای، نشان میدهد که برتریای در روح خود احساس میکند و در عالم عشق و خلاقیت، خود را با نوآوریهای خاص و تأثیرگذار معرفی میکند. در نهایت، او به درون نگری و ارتباط با دیگران اشاره میکند و خود را در این دنیای بزرگ به یاد ماندنی میسازد.
هوش مصنوعی: ما مانند صدف ساکت و خاموش هستیم و حرفهای بیاساس نمیزنیم، زیرا مانند مروارید در خلوت و به دور از تماشاگران، در آرامش و روشنی زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم در زمین و آسمان گنجایش محدودی داشته باشیم، زیرا مانند یک شعله که از تنگنای سنگ و آهن میگریزد، از محدودیتها فرار کردهایم.
هوش مصنوعی: افراد حاضر در مجلس در شکست ما چه اندازه متحد شدهاند؟ ما نه همچون ظرف شکستهایم که خالی باشد، و نه توبهمان را شکستهایم.
هوش مصنوعی: تاج و افتخار سکندر، چنین جواهری نداشت. ما در برابر یأجوج، زبان به سکوت بستهایم.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، احساسات و شور و هیجان بسیار زیادی در جریان است، در حالی که ما به سادگی و بیخبری مانند حبابی روی آب در حال حرکت هستیم.
هوش مصنوعی: چشم ما به دلیل ترس از وابستگی به دیگران، تصویری که از زیبایی و جذابیت داریم را از یاد برده و از ذهن پاک کردهایم.
هوش مصنوعی: یاد من از ذهن دوستان چگونه میتواند کنار برود؟ ما در عالم وجود، مانند یک جملهی برجسته و خاص هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا خیال روی او بر دیده نقشی بسته ایم
با خیالش روز و شب در گوشه ای بنشسته ایم
نور چشمست او از آن در دیده اش بنشانده ایم
تا نبینندش در خلوتسرا بربسته ایم
همدم جامیم و با ساقی نشسته روبرو
[...]
ما ز فیض بیخودی از خودپرستی رسته ایم
قطره خود را به دریای بقا پیوسته ایم
سیل ما از خاکمال کوه و صحرا فارغ است
در تن خاکی به دریا جوی خود پیوسته ایم
برده ایم از رشته جان پیچ و تاب حرص را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.