زبان مار بود خار آشیان فراق
که باد جلوه گه برق، خانمان فراق
چو آفتاب زبانهای آتشین خواهم
که الامان زنم از تیغ بی امان فراق
هزار شق شود از درد همچو خامه موی
زبان خامه فولاد از بیان فراق
چو برگ لاله شود داغدار پرده گوش
شود چو گرم سخن آتشین زبان فراق
حبابش از سر نوح است و موجش ازدم تیغ
برون میار سراز بحر بیکران فراق
نهشت با کمرش دست درمیان آریم
که بشکند کمر دوری و میان فراق
چو موج محو شدم در محیط وصل و هنوز
به روی بحر کشم مد داستان فراق
نمی رسد به پریشانیم، اگر صائب
ز تار زلف کنم مد داستان فراق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع فراق و جدایی میپردازد و احساساتی عمیق و دردناک را در این خصوص توصیف میکند. شاعر با استفاده از تصاویری از زبان، آتش، و درد، جدایی را به عنوان تجربهای سخت و رنجآور به تصویر میکشد. او به تلاطمات ناشی از دوری از محبوب اشاره دارد و از زبانی که از شدت درد سخن میگوید، یاد میکند. در نهایت، شاعر به ناامیدی و پریشانی ناشی از فراق میرسد و عزم خود را برای بیان این احساسات ابراز میکند.
هوش مصنوعی: زبان مار به معنای تلخی و خطر است و میتواند نماد گفتار سخت و گزنده باشد. آشیانه فراق به جایی اشاره دارد که پر از غم و دوری است. در اینجا، باد نمایانگر تغییرات و نوسانات است که گاهی در زندگی ما رخ میدهد و برق، به دورههای کوتاه و ناگهانی شگفتی و زیبایی اشاره دارد. در مجموع، این متن به نوعی زندگی و احساسات پیچیدهای را نشان میدهد که در آن، تلخی فراق و ناپایداری لحظات خوشایند وجود دارد.
هوش مصنوعی: مانند آفتاب، سخنانی پرشورو激情 دارم و از درد جدایی فریاد میزنم و از تیغ تند فراق به شدت نگران هستم.
هوش مصنوعی: زبان به خاطر درد فراق مانند دمی که از درد بند بیفتد، بسیاری از راهها را طی میکند. احساسات عمیق و پیچیدگیهای این درد باعث میشود که بیان آن سخت و دشوار باشد، همچون قلمی که از فلز ساخته شده است، اما به سختی به نگارش درمیآید.
هوش مصنوعی: زمانی که برگ لاله دچار اندوه میشود، گوش نیز با صدای دردناک پر میشود، همانطور که وقتی سخنان عشق آتشین میشود، احساس دوری و جدایی در دل زنده میشود.
هوش مصنوعی: حبابی که بر روی آب دیده میشود، از سر نوح ناشی میشود، و امواج آن به تیزی تیغ شباهت دارد. با این حال، از عمق دریای بیپایان جدایی بپرهیز.
هوش مصنوعی: ما با دست در میان کمر او مینُهیم تا کمر جدایی و فاصله را بشکنیم.
هوش مصنوعی: چون امواج دریا در آغوش وصال محو شدم و هنوز برای شما از دریا داستان جدایی میگویم.
هوش مصنوعی: اگر من از تار موی معشوق داستان جدایی و پریشانی خود را روایت کنم، به درک و فهم من نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق
وگرنه شرح دهم با تو داستانِ فِراق
دریغ مدت عمرم که بر امیدِ وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمانِ فِراق
سری که بر سرِ گردون به فخر میسودم
[...]
برای مهدی هادی بخوان شأن فراق
سرود حافظ شیراز در بیان فراق
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
رفیق خیل خیالم و هم عنان شکیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.