مطربا مهر از دهان بردار
بند خاموشی از زبان بردار
راه صحرای لامکان سر کن
پی آن یار بی نشان بردار
کشتی جسم را بهم بشکن
تخته از پیش این دکان بردار
می رود بی دلیل سیل به بحر
شوق را دست از عنان بردار
تخم اشکی به خاک کن امروز
خرمنی گل درآن جهان بردار
تا نخورده است مار طول امل
بیضه دل ز آشیان بردار
طاق نسیان شمار گردون را
دل چو پیکان ازین کمان بردار
به سگ نفس جسم را بگذار
دل ازین مشت استخوان بردار
صبر کن بر بلای ناکامی
کام دل صائب از جهان بردار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غضب و شهوت از میان بردار
کام خویش از عروس جان بردار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.