باد دستانه مکن خرج نفس رازنهار
که برآردنفسی رازجگر صبح دوبار
به صدف بازنگردد گوهرازدامن بحر
مهر ازاین حقه گوهر به تأمل بردار
دل اگر تیره نخواهی بسخن لب مگشا
که ازاین رخنه درآیدبه دل صاف غبار
می کشد مهرخموشی زجگرزهرسخن
زخم این مارشود به ،به همین مهره مار
خامشی مهرسلیمان بود ودیو،سخن
به کف دیومده مهرسلیمان زنهار
تانبندی زسخن لب ،نشوددل گویا
عیسی ازمریم خاموش پذیردگفتار
خامشی آینه ونطق بود زنگارش
مکن این آینه راتخته مشق زنگار
سرخودداد به باد از سخن پوچ حباب
برمداراز لب خود مهر درین دریابار
نبرد زورکمان عیب کجی راازتیر
تاسخن راست نباشد به لب خویش میار
برلب چاه بود قیمت یوسف زرقلب
چون سخن تازه برآید زقلم، باشدخوار
گوش تاتشنه گفتارنباشد چو صدف
مفشان قطره خود همچو رگ ابربهار
تازآیینه بی زنگ نیابدمیدان
متکلم نشود طوطی شیرین گفتار
گفتن حرف بود خرج شنیدن چون دخل
خرج بردخل میفزاکه شوی بی مقدار
نتوان فضل خموشی به سخن صائب گفت
خامشی بحر بود ،کوزه خالی گفتار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به مضامین فلسفی و رندانه پرداخته و بر اهمیت خاموشی و خودداری از سخن گفتن بیفایده تأکید میکند. نویسنده اشاره دارد که سخن نغز و عمیق، اگر بیمقدار و بیفایده بیان شود، ارزشی ندارد. همچنین بیان میکند که مهرخاموشی بهتر از گفتن کلمات بیمعناست و در خاموشی حقیقت و زیبایی پنهان است. بهطور کلی، متن به شنیدن و تفکر عمیقتر دعوت میکند و عواقب منفی سخنان بیمورد را مورد تأمل قرار میدهد.
هوش مصنوعی: به آرامی و با احتیاط، نفس خود را در زمانهای مختلف خرج نکن، زیرا ممکن است برایت مشکلاتی ایجاد کند و در دل تو تنش و اضطراب به وجود آورد. روز و شب هرکدام زمان خاصی هستند و باید به خوبی از آنها بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: به صدف بازنگردد گوهر، یعنی کسی که دارای ارزش و معناست، نمیتواند به گذشته خود برگردد. از دل دریای عشق، این گوهری که سخن میگوید، را با دقت و توجه دریافت کن.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی دلات آلوده و تاریک شود، لازم است که زبانات را به سخن گفتن باز نکنی، زیرا از این طریق، آلودگیها و غبارهایی به دل پاکت میرسد.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی میتواند در دل انسان عواطف عمیقی ایجاد کند و گاهی این احساسات، به اندازهای قوی هستند که میتوانند درد و رنجی را تحملپذیر کنند. در این میان، هر انسان همراه با این احساسات، با زخمها و چالشهای زندگی دست و پنجه نرم میکند و به نوعی در تلاش است تا از این سختیها عبور کند.
هوش مصنوعی: خاموشی مهر سلیمان، وجود دیو است. بنابراین، وقتی دیو در حال سخن گفتن است، باید از مهر سلیمان برحذر بود.
هوش مصنوعی: اگر زبان خاموش باشد و نتواند احساسات را بیان کند، دل نمیتواند احساساتش را به روشنی نشان دهد، مانند اینکه عیسی از مریم کلامی نمیشنود.
هوش مصنوعی: سکوت آینه را با سخن زنگار آلود نکن، این آینه دیگر نیازی به نوشتن ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید به گفتار بیپایه و اساس و توخالی، که شبیه حباب است، اهمیت بدهی و از زبان خود مهر و محبت را در این دریا (ی زندگی) جاری کن. به عبارتی، اهمیت نده به حرفهای بیمحتوا و سعی کن عشق و عواطف واقعی را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: در جنگ و ستیز، اگرچه ممکن است با کمان و تیر به دشمن ضربه بزنیم، اما نباید اجازه دهیم که در گفتار و رفتار خود عیبی داشته باشیم. بهتر است سخنان خود را با دقت و صداقت بیان کنیم.
هوش مصنوعی: در کنار چاه، ارزش یوسف مشخص میشود. وقتی سخنی تازه از قلم برآید، آن زمان ممکن است که این ارزش کاهش یابد.
هوش مصنوعی: گوشی که آمادهی شنیدن نباشد، مانند صدفی است که نمیتواند قطرهای را نگه دارد، مثل رگ بارانی که در بهار جاری است.
هوش مصنوعی: در آینه بی زنگ نمیتوانم آنچه را که میخواهم ببینم، چون حرفهای زیبا و شیرین در آن پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: این بیان به این معنی است که گفتن یک حرف هزینهای ندارد، اما شنیدن آن ممکن است برای انسان هزینه به همراه داشته باشد. این جمله همچنین به این نکته اشاره میکند که اگر چیزی بیش از حد هزینهبر باشد، ارزش و مقدار آن کاهش مییابد. در واقع، باید به میزان و ارزش چیزهایی که میشنویم و میگوییم توجه کنیم.
هوش مصنوعی: سکوت و خاموشی خود به خود ارزش و معنی دارد و نمیتوان فضایل آن را به راحتی با صحبت کردن بیان کرد. سکوت مانند دریای وسیع است، در حالی که صحبتهای خالی و بیمحتوا همانند کوزهای است که چیزی در آن نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.