گنجور

 
صائب تبریزی

چه وسعت است که این بحر پرگهر دارد

که هر حباب در او عالم دگر دارد

درین محیط به هر موجه ای که می پیچم

دل رمیده ای از ریگ تشنه تر دارد

چه حکمت است که آسوده تر بود در راه

ز دوش راهروان هر که بار بر دارد

بغیر دل که دو عالم بود به فرمانش

کدام خوشه درین خاکدان دو سر دارد؟

همیشه خازن شهدست از حلاوت عیش

کسی که خانه چو زنبور مختصر دارد

به اشک تاک دل باغبان نمی سوزد

سرشک ما به دل چرخ کی اثر دارد؟

نصیب خاک نشینان بود حلاوت عیش

درین مقام نی بوریا شکر دارد

ز گرد تا نفتاده است آسیای فلک

چرا کسی ز غم رزق دیده تر دارد؟

به جانبی رود از شوق هر نفس دل ما

در آشیانه ما بیضه بال و پر دارد

در آن محیط که باد مراد تسلیم است

سفینه از نفس ناخدا خطر دارد

تو گوش چون صدف از سنگ کرده ای، ورنه

زبان موج خبرها ازان گهر دارد

به داغ عشق منه دل که این ستاره شوخ

به هر تجلی خود مشرق دگر دارد

به طوف کعبه رسیدن گذشتن است از خود

خوشا کسی که سرو برگ این سفر دارد

به گرد چشم تو آب حیا نمی گردد

درین زمانه که آیینه چشم تر دارد

مده به اهل سخن عرض، فکر خامی را

که همچو طفل خرابات صد پدر دارد

دل تو قابل تأثیر فکر صائب نیست

وگرنه ناله ما شعله اثر دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

هوای دوست مرا در جهان سمر دارد

به هر دیار زمن قصه دیگر دارد

ز بوته دل رویم همی کند چون زر

ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد

ز بار انده هجران ضعیف قد تو را

[...]

اثیر اخسیکتی

امید وصل غم روز هجر چون شب شمع

ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد

امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان

که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد

بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند

[...]

مجد همگر

خبر دهید مرا کآن پسر خبر دارد

که کار من زغمش روی در خطر دارد

خبر ندارم در عشق او ز کار جهان

ولی جهان ز من و کار من خبر دارد

همه فسانه عالم مرا فرامش گشت

[...]

سعدی

کس این کند که دل از یار خویش بردارد

مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد

که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق

دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد

اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد

[...]

امیرخسرو دهلوی

کسی که شمع جمال تو در نظر دارد

ز آتش دل پروانه کی خبر دارد

ز مرهمش نشود سود دردمندی را

که زخم کاری تیغ تو بر جگر دارد

ز بیقراری زلفت قرار یافت دلم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه