که می تواند ازان چشم چشم بردارد؟
که ریشه از صف مژگان به هر جگر دارد
مرا کشیده به زنجیر نازک اندامی
که پیچ و تاب سر زلف در کمر دارد
ز بس که محو شدم در نظاره قاتل
نشد که زخم من از تیغ آب بر دارد
ز برق و باد قدم وام کن به سیر چمن
که نوبهار ز هر برگ بال و پر دارد
ز کام هر دو جهان آستین فشان گذرد
دل رمیده ما تا چه در نظر دارد
ز سست عزمی خود ما به خضر محتاجیم
و گرنه سیل چه حاجت به راهبر دارد
مشو به تافتن رو، ز خصم کجرو امن
هدف ز پشت کمان بیشتر خطر دارد
خطر ز راهزنان کمترست پیرو را
که پیش روی خود از رهنما سپر دارد
مکن ز بستگی کار خویش شکوه که نی
به قدر بند درین بوستان شکر دارد
مگر فتد به غلط سیل را به اینجا راه
وگرنه کیست که ما را ز خاک بردارد
رسید سرو ز بی حاصلی به آزادی
کدام نخل برومند این ثمر دارد؟
ز قرب سیمبران کاهش است قسمت ما
که در گداز بود رشته تا گهر دارد
درآ به عالم آب از جهان هشیاری
که هر حباب در او عالم دگر دارد
از شب دگران راست یک سحر صائب
ز آه سرد شب ما دو صد سحر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با محوریت عشق و زیبایی، به تحیر شاعر از جاذبههای معشوق و درد و رنج ناشی از آن میپردازد. شاعر در ابیات مختلف از زنجیر نازکی که اندام معشوق و جذابیت او به او تحمیل کرده، صحبت میکند و از زخمهای عاطفی خود مینالد. او همچنین به تأمل در زیبایی طبیعت و مقایسه آن با دلتنگیها و آلام قلبی خود میپردازد. شاعر خطرات موجود در عشق و زندگی را به تصویر میکشد و میگوید که هیچکس نمیتواند او را از سرزمین خود جدا کند. او به تحولاتی که در این سفر عاطفی تجربه میکند و تلاش برای یافتن آزادی اشاره دارد و در نهایت به غم و خودآگاهیش از زمانه میپردازد، انگار که شبهای سرد و تلخ او سرشار از درسها و سحرهای پنهان است.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند از نگاه آن چشم دست بردارد؟ همان چشمی که ریشه اش با هر قلبی از لطافت مژگانش پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: من را به زنجیر نازکی کشانده که به زیبایی و لطافت اندامش مربوط میشود و همانند پیچ و تابهایی که در زلفش دارد، مرا نیز در کنترل خود گرفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی captivated شدم و جذب تماشای او هستم، نه تنها این که زخم من از نظر او نمودی ندارد، بلکه نمیتواند حتی به آن تیغی که مرا آزرده، توجهی کند.
هوش مصنوعی: با شتاب و هیجان به سمت چمن برو، چون بهار در هر برگی شکوفایی و زندگی تازهای دارد.
هوش مصنوعی: دل سرگردان ما به هر دو جهان مینگرد و نمیداند که چه چیزی در پیش دارد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر سستی و بیعزمی خود به کسی مثل خضر نیاز داریم، اما در واقع اگر هدف و اراده قوی داشته باشیم، دیگر نیازی به راهنما نیست.
هوش مصنوعی: به جستجو در مسیر نادرست نپرداز، زیرا از دشمنی که به طور مستقیم به تو حمله نمیکند، باید بیشتر بترسی. خطر در کمین است و ممکن است از جایی که انتظار نداری به تو آسیب برساند.
هوش مصنوعی: خطر راهزنان برای کسی که یک راهنمای معتبر در کنار خود دارد، کمتر است. پسری که راهنمایی در پیش رویش دارد، مانند سپری در برابر تهدیدها عمل میکند.
هوش مصنوعی: نگران نباش که در کار خود وابسته هستی، زیرا حتی این وابستگی هم ارزش و زیبایی خاص خود را دارد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است به دلیل اشتباه، سیلابی به اینجا برسد؟ وگرنه چه کسی میتواند ما را از این خاک بیرون بیاورد؟
هوش مصنوعی: سرو به جایی رسیده که از بیثمر بودن خود خبر دارد، حالا کدام درخت بلندقد وجود دارد که میوهای داشته باشد؟
هوش مصنوعی: از نزدیکی و نزدیکی به مرفهها و خوشگذرانها، نصیب ما کم است و تنها در حال ذوب شدن و تلاش برای کسب نیکوییها هستیم تا به درخشش و ارزش برسیم.
هوش مصنوعی: به دنیای آگاهی وارد شو، زیرا هر حبابی در آن، دنیای متفاوتی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: در میان شبهای دیگران، سحرگاهی وجود دارد که از دل آهها و سردی شب ما به وجود میآید و این سحر به مراتب بیشتر از صد سحر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
[...]
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
[...]
خبر دهید مرا کآن پسر خبر دارد
که کار من زغمش روی در خطر دارد
خبر ندارم در عشق او ز کار جهان
ولی جهان ز من و کار من خبر دارد
همه فسانه عالم مرا فرامش گشت
[...]
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
[...]
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نشود سود دردمندی را
که زخم کاری تیغ تو بر جگر دارد
ز بیقراری زلفت قرار یافت دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.