زآه و دود عاشق حسن را کلفت نمیگیرد
که آب زندگانی را دل از ظلمت نمیگیرد
مرا کرده است وحشی آنچنان اندیشه لیلی
که با آهو دل مجنون من الفت نمیگیرد
مگر دست دعایی چند را همدست خود سازد
وگرنه دست تنها دامن دولت نمیگیرد
ز معنی هرکه بیگانه است از خلوت کند وحشت
وگرنه اهل معنی را دل از خلوت نمیگیرد
به رشوت عامل از خود گر کند اصحاب سلطان را
مکافات عمل از هیچ کس رشوت نمیگیرد
مپرس از سادهلوحان صورت حال جهان صائب
که دل آیینه را از عالم صورت نمیگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل صاف من از وضع جهان کلفت نمیگیرد
بلی آیینه زنگ از زشتی صورت نمیگیرد
توانایی صبرم کاش میبودی ازین داغم
که دست ناتوانی دامن طاقت نمیگیرد
زبان هر گیاهی از مآل هستیش گوید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.