چشم فتانت که داد دلبریایی می دهد
غمزه را تعلیم کافر ماجرایی می دهد
اینچنین کز سرمه بیگانگی مست است مست
کی نگاهش با نگاهم آشنایی می دهد؟
وه چه سازم با دل بیطاقت خود کان نگاه
ساغر لبریز طاقت آزمایی می دهد
شانه در زلف تو دست باد را بر چوب بست
سرمه در چشم تو داد خودنمایی می دهد
تندرستی بر نمی تابد مزاج عاشقان
استخوان ما شکست مومیایی می دهد
صائب از آرایش دستار خواهش در گذر
غنچه این باغ بوی بیوفایی می دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز باد صبح بوی آشنایی می دهد
آب چشم مستمندان را روایی می دهد
بین که چندین زاهد از خلوت برون خواهد افتاد
باد را کان زلف شغل عطرسایی می دهد
ای رخت آشوب و چشمت فتنه و زلفت بلا
[...]
بس که در خاطر قرار بیوفایی میدهد
آشناییهای او یاد از جدایی میدهد
چین ابرویش سر بیگانگی دارد، ولی
خنده پنهان نوید آشنایی میدهد
چون کنم اظهار خوشنودی؟ که بر آزار دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.