گنجور

 
صائب تبریزی

زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر می‌شود

چون زمین افتاد قابل دانه گوهر می‌شود

گر چنین مجنون ما را عشق در شور آورد

دامن دشت جنون صحرای محشر می‌شود

آب جای باده گلرنگ نتواند گرفت

تشنه دیدار کی قانع به کوثر می‌شود؟

از گریبان خموشی هرکه آرد سر برون

چون چراغ صبحگاهی خرج صرصر می‌شود

با سر آزاده‌ام فارغ ز دولت کاین هما

بر سر بی‌مغز دایم سایه‌گستر می‌شود

خجلت از حرف مکرر لازم فهمیدگی است

منفعل کی طوطی از حرف مکرر می‌شود؟

جلوه‌های مختلف دارد می دولت که آب

زنگ در آیینه و در تیغ جوهر می‌شود

آه خون‌آلود را چندان که می‌دزدم به دل

از گره چون رشته باران رساتر می‌شود

نیست خوان پر ز نعمت را به سرپوش احتیاج

کی سر آزادگان قانع به افسر می‌شود؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عین‌القضات همدانی

هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر می‌شود

و از جمال حسن رویش هر دو کافر می‌شود

پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است

بی تن و قالب مرادم خود میسر می‌شود

جمال‌الدین عبدالرزاق

روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر می‌شود

تا به گرد ماه از مشک چنبر می‌شود

مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست

پر او ز دیبای او از مشک و عنبر می‌شود

خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی

[...]

سعدی

آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد

بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

دیگران را تلخ می‌آید شراب جور عشق

[...]

صائب تبریزی

بعد عمری گر وصال او میسر می‌شود

شرم پیش چشم من سد سکندر می‌شود

تیره‌بختی کار خود را می‌کند هرجا که هست

نامه من پرده چشم کبوتر می‌شود

کیمیای عشق هرکس را که سازد بی‌نیاز

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود

هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه