گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما

کوه می دزدد کمر در زیر بار درد ما

از رگ خامی نباشد میوه ما ریشه دار

پختگی پیداست چون آتش ز رنگ زرد ما

فتح ما آزاد مردان در شکست خود بود

گو دل از ما جمع دارد دشمن نامرد ما

می شود مژگان آتشبار، هر خاری که هست

بر گلستان بگذرد گر آه غم پرورد ما

بازی ما گرچه اول خام می آید به چشم

در عقب دارد تماشاهای رنگین، نرد ما

دامن صحرا ز اشک آهوان شد لاله زار

روی در حی کرد تا مجنون صحراگرد ما

ناز پرورد خرام قامت رعنای اوست

برنمی خیزد به تعظیم قیامت، گرد ما

این جواب آن غزل صائب که طالب گفته است

بعد ازین از خاک، معشوقانه خیزد گرد ما

 
sunny dark_mode