از سیاهی دل به تقصیرات خود بینا نشد
مستی طاوس کم از عیب پیش پا نشد
تلخکامان جان شیرین را به رغبت می دهند
خون می هرگز و بال گردن مینا نشد
تا کف دریا نگردید استخوان سوده ام
گریه شبخیز را صبح اثر پیدا نشد
بود دایم فارغ از دنیا دل آزاده ام
این صدف را کام تلخ از شورش دریا نشد
در لباس لفظ، معنی خودنمایی می کند
عشق پنهان بود تا مجنون ما پیدا نشد
فارغ از کوه غم دنیاست جان بردبار
قاف را پهلو کبود از سایه عنقا نشد
گریه مستانه نگشود از رگ جانم گره
تاک را در گریه کردن عقده از دل وا نشد
بخیه پردازست چاک سینه ما همچو صبح
ورنه صائب کوتهی از سوزن عیسی نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و ناکامیهای انسانی میپردازد. شاعر از سیاهی دل و تقصیرات خود سخن میگوید و به مستی طاوس (زیبایی) اشاره میکند که نمیتواند عیوب را پنهان کند. تلخی زندگی و مشکلاتی که بر سر راه است، به تصویر کشیده میشود و این که اشک و غم نمیتواند به راحتی برطرف شود. شاعر بیان میکند که دل آزاده و بیخیالی دارد، اما تلخیها و شورشهای زندگی (آشفتگی) او را رنج میدهد. عشق و معنا در این شعر به صورت پنهان و در عین حال عمیق وجود دارد که بیشتر در دلها است تا در ظاهر. در نهایت، شاعر به گرههای عاطفی و دردهایی که درون خود دارد اشاره میکند که به آسانی قابل حل نیستند.
هوش مصنوعی: آدمی که دلش سیاه است، به خاطر اشتباهاتش بیخبر مانده است. حتی وقتی به زیباییهای خود فکر میکند، از عیوب واضحی که در جلویش است غافل میماند.
هوش مصنوعی: افراد تلخکام، با این که جان شیرینشان را به راحتی میدهند، هرگز حاضر نیستند خون خود را صرف کنند و به سادگی به پرواز و زیبایی مینا دست نمییابند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دریا به کف و امواج خود نرسد، نمیتوانم از دلتنگی و غم شبانهام خبری پیدا کنم. صبح تنها وقتی نمایان میشود که آثار این غم محو شده باشد.
هوش مصنوعی: دل آزاد و بیخیالی دارم که همیشه از دنیا فارغ است و این صدف هرگز به خاطر طغیان دریا، طعم تلخی را نچشیده است.
هوش مصنوعی: عشق در قالب کلمات خود را نشان میدهد و بهطور پنهان وجود داشت تا زمانی که عاشق دیوانه، یعنی مجنون، پیدا نشد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در دنیای پر از درد و غم، جان انسانهای صابر و شکیبا از مشکلات و ناملایمات رنج نمیبرد و نسبت به مصائب مقاومت میکند؛ همچنین اشارهای به سایهای دارد که نماد مشکلات است، بدون اینکه به فرد آسیب جدی بزند.
هوش مصنوعی: گریه شوقآمیز من نتوانست گره جانم را باز کند و در این گریه، دل از غمهایش رها نشد.
هوش مصنوعی: بخیهزن دل ما مانند صبح روشن و شفاف است، و اگر اینگونه نبود، صائب هم هیچگاه از توانایی عیسی در درمان زخمها کوتاهتر نمیبود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که در راه حقیقت از حقیقت بینشان شد
مقتدای عالم آمد پیشوای انس و جان شد
هر که مویی آگه است از خویشتن یا از حقیقت
او ز خود بیرون نیامد چون به نزد او توان شد
آن خبر دارد ازو کو در حقیقت بیخبر گشت
[...]
خواجهٔ کم کاسهٔ ما آنکه از بهر طعام
هیچگاه از مطبخ او دود بر بالا نشد
مطبخی میخواست رو سازد سیاه از دست او
در همه مطبخ سیاهی آنقدر پیدا نشد
بخیه های زخم با شیرازه اعضا نشد
در غمت جمعیت خاطر نصیب ما نشد
حسن و عشق از اتحاد آینه روی همند
غنچه تا نگشود لب منقار بلبل وا نشد
حله فردوس اگر پوشد نباشد جامه زیب
[...]
درد من خاطرنشان یار بیپروا نشد
خدمت چشم ترم در راه او مجرا نشد
عاشقی، بر خواری و بیاعتباری صبر کن
عندلیب از خنده بیجای گل از جا نشد
وقت آن دیوانه خوش کز شهر چون میشد برون
[...]
در ازل نگشود چشمم تا غمش پیدا نشد
دیده ام چون شمع جز بر روی آتش وا نشد
گر به سویش ره نیابی، پا مکش از جستجوی
قطره بی سرگشتگی همصحبت دریا نشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.