دخل و تحسین بجا باعث احیای من است
هر که را درد سخن هست مسیحای من است
گرچه صد پایه ز نقش قدم افتاده مرا
کهکشان جاده همت والای من است
به تماشای گل و لاله به بستان نروم
گل رخسار سخن لاله حمرای من است
غیر زنجیر که سر در قدم من دارد
در بیابان طلب کیست که همپای من است؟
تکیه بر بالش دیبا نکنم چون صورت
خواب سنگین چو شود بالش خارای من است
هر کجا حلقه زند هاله سرگردانی
مرکز دایره اش آبله پای من است
چون سخن از نفسم سبز نگردد صائب؟
طوطی هند سخن، کلک شکرخای من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرخ خاکستری از آتش سودای من است
وسعت آباد جهان گوشهٔ صحرای من است
فیض باطن سبب زینت ظاهر باشد
چاک دل غنچه صفت زیب سراپای من است
طرفه انداز خرامی است ترا فرش رهت
[...]
خودگدازی نمِکیفیت صهبای من است
خالی از خویش شدن صورت مینای من است
عبرتم، سیر سراغم همه جا نتوانکردن
چشم بر خاک نظر دوخته، جویای من است
سازگم گشته گیام، این همه توفان دارد
[...]
رمضان گفت بعید این نه تقاضای من است
خورد آئین تو ناخوردن یاسای من است
شاهد آلای تو و زاهد کالای من است
اندر این کشور یا جای تو یا جای من است
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است
لیک دیوانهتر از من دلِ شیدای من است
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است
رخت بربست ز دل شادی و هنگام وداع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.