نشست گل به سریر چمن سلیمان وار
گشود چون پریان بال، ابر گوهربار
شکوه از افق شاخ همچو صبح دمید
شفق نگار شد از لاله دامن کهسار
زمین ز تربیت ابر یوسفستان شد
ز سر گرفت جوانی جهان زلیخاوار
کشید بر چنان تنگ خاک را در بر
که خون دوید چمن را ز لاله بر رخسار
شد از بنفشه زمین برهنه مخمل پوش
ز جوش سبزه و گل سنگ گشت میناکار
فلک چو سینه شهباز گشت از رگ ابر
زمین چو صفحه مسطر کشیده از انهار
به نیش برق رگ ارغوان گشود سحاب
شکوفه شد ز شکرخواب بیخودی بیدار
فلک ز دیده حیران گدای نرگس شد
زمین ز بس که برآراست خویش را ز بهار
رسید قوت نشو و نما به معراجی
که ناپدید شود در گل پیاده، سوار
سپند ریشه دوانید در دل آتش
دمید سنبل و ریحان به جای دود ازنار
ز بس لطیف شد اجرام، می توان دیدن
چو زلف از آینه در خاک ریشه اشجار
چنان گرفتگی از صفحه جهان شد محو
که گشت غنچه پیکان شکفته چون سوفار
ز بس که کرد در اجزای خاک شوق اثر
ز بس که برد ز دلها هوای سیر قرار
نفس گداخته بیرون دوید چون یوسف
ز اشتیاق گل از خانه صورت دیوار
بط شراب چو طاوس مست بال گشود
کشید سر به گریبان خود چو بوتیمار
ز جوش باده به صحرا فتاد خشت از خم
دوید دختر رز رو گشاده در بازار
بلند شد ز خرابات بانگ نوشانوش
به هر دو دست سر خود گرفت استغفار
فلک چو شهپر طاوس شد ز قوس قزح
ز موج لاله چو منقار کبک شد کهسار
ز بس که آینه خاک ته نما گردید
چو می ز شیشه نماید گل از پس دیوار
چو تاک سرزده، مسواک گشت اشک فشان
به فرق زاهد خشک از رطوبت سرشار
میان خانه و گلزار هیچ فرقی نیست
که می توان همه جا چید گل ز فیض بهار
دهان غنچه هوا با گلاب شبنم شست
که مدح خسرو آفاق را کند تکرار
فروغ جبهه اقبال و فتح، شاه صفی
که چشم بخت جهان شد ز دولتش بیدار
شهی که دست گهربار تا برون آورد
زمین به آب گهر شست صفحه رخسار
نظر به همت والای او سپهر کبود
بساط سبزه بود زیر پای سرو و چنار
چگونه کج نبود تیغ او که فتح و ظفر
همیشه تکیه بر او می کنند در پیکار
کند به چهره مریخ رنگ جامه بدل
چو از نیام برآرد بلارک خونخوار
ز سهم او فکند تیغ دشمنان جوهر
چنان که پوست کند دور از تن خود مار
به تلخی از کف ساقی پیاله می گیرد
ز بس که همت او دارد از گرفتن عار
ز عدل او سرسبز بهار در خطرست
به پای رهروی از خار اگر رسد آزار
ز بس که کرد قوی عدل او ضعیفان را
نمی کند به عصا تکیه نرگس بیمار
ز بیم این که کشیده است تیغ بر شبنم
همیشه زرد بود آفتاب را رخسار
اگر چه پاس ادب می کشد عنان سخن
خطاب را مزه دیگرست در گفتار
زهی ز عدل تو باغ جهان همیشه بهار
مطیع امر تو دور سپهر، خاتم وار
ز ترکش تو قضا یک خدنگ زهرآلود
ز ابر تیغ تو یک خنده برق بی زنهار
چو آفتاب نمایان بود ز سینه صبح
ز طرف جبهه تو نور حیدر کرار
کدام فخر به این می رسد که از شاهان
ترا به شاه نجف می رسد نژاد و تبار
ز گلشن تو نهالی است بارور اقبال
ز مجلس تو چراغی است دولت بیدار
بنای قدر تو جایی رسیده از رفعت
که سبزه ته سنگ است این بلند حصار
نشتسه است مربع سپند بر آتش
جهان به دور تو از بس گرفته است قرار
چنان که از پری میوه شاخ خم گردد
شده است تیغ تو خم بس که فتح دارد بار
ز بس به عهد تو ناموس خلق محفوظ است
نقاب غنچه نیارد گشود باد بهار
اگر چه سلسله عدل بست نوشروان
که عدلش افکند آوازه در بلاد و دیار
عدالت تو ز زنجیر عدل مستغنی است
که هست سلسله جنبان به غافلان در کار
کتان و ماه چو شیر و شکر به هم جوشید
ز بس که عدل تو افسون مهر برد به کار
چنان ز حفظ تو پردل شدند بیجگران
که نی سوار ز آتش کند دلیر گذار
ز نیزه تو برافراخته است قامت فتح
ظفر ز تیغ تو کرده است لاله گون رخسار
به دستگاه شکوه تو آسمان تنگ است
کند محیط چسان در دل حباب قرار؟
مثال کلبه زال است و طاق نوشروان
به جنب قصر جلال تو گنبد دوار
مثال کلبه زال است و طاق نوشروان
به جنب قصر جلال تو گنبد دوار
ز بس به عهد تو اضداد مهربان همند
ز بس به دور تو وحشت گرفته است کنار
ز چشم شیر گذارد چراغ بر بالین
چو میل خواب کند آهوی سبکرفتار
نفاذ امر تو سرپنجه گر ز موم کند
برآورد ز دل سنگ خرده های شرار
به دور عدل تو ز اندیشه سیاست، گرگ
گرفت چون سگ اصحاب کهف گوشه غار
تو تا ضعیف نوازی شعار خود کردی
ز برگ کاه بود پشت کوه بر دیوار
به حضرت تو اگر مور عرض حال کند
به روی دست دهی مسندش سلیمان وار
دل خراب نمانده است در زمانه تو
که را ز پادشهان است اینقدر آثار؟
به درگه تو که دولتسرای اقبال است
چرا پناه نیارند خسروان کبار؟
که از حمایت جد تو ملک باختگان
رسیده اند به معراج سلطنت بسیار
ازین جناب مدد خواست میرزا بابر
چو تنگ گشت بر او از سپاه دشمن کار
چراغ بخت همایون ازین اجاق گرفت
زبانه ای و جهانگیر گشت دیگربار
تویی دوازدهم از نژاد شیخ صفی
جهان چگونه نگیری به عدل مهدی وار؟
اگر چه بینه حاجت ندارد این دعوی
که عدل حجت قاطع بود بر این گفتار
اگر به بینه صاحب الزمان نگری
یکی است نام تو با بینات آن به شمار
رواج مذهب اثناعشر به عهده توست
بکوش و دست ازین شیوه ستوده مدار
به تیغ عدل یکی کن چهار مذهب را
سفینه نبوی را ز چارموجه برآر
همیشه تا که بود سال و ماه در گردش
مدام تا که بود اختلاف لیل و نهار
موافقان ترا شب چو روز روشن باد
مخالفان ترا روز باد چون شب تار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن یک شعر طولانی است که به وصف زیباییهای بهار و عدالت یک شاه میپردازد. شاعر با نثری زیبا و شاعرانه به توصیف زمین پر از گل و شگفتیهای طبیعت در فصل بهار اشاره میکند و این را به عدالت و بخشندگی پادشاه نسبت میدهد. او از تأثیر قدرت و همت پادشاه بر خوشبختی و سرسبزی زمین سخن میگوید و عدالت او را در جهت حمایت از ضعیفان و ایجاد امنیت و آرامش برای جامعه ستایش میکند. در پایان، شاعر دعوت میکند که این عدالت استمرار یابد و اختلافات مذهبی کنار گذاشته شود.
هوش مصنوعی: گل در باغ به راحتی و زیبایی نشسته و مانند سلیمان بر تخت خود میدرخشد. هنگامی که ابرهای پربار و زیبا به حرکت درمیآیند، مثل پریان بالهای خود را میگشایند.
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، هنگامی که نور خورشید از افق میتابد، زیبایی و شکوه شفق مانند رنگهای لاله بر دامن کوهها جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: زمین به واسطهی پرورش ابر، تبدیل به جایی شاداب و سرسبز شده است، همچون یوسف که به جوانی رسید و جهان نیز تحت تاثیر زیبایی و جذابیت زلیخا قرار گرفت.
هوش مصنوعی: زمین به قدری تنگ و فشرده شد که خون از لالهها به روی چمنها جاری گردید و چهرهاش را رنگین کرد.
هوش مصنوعی: زمین که تا قبل از این با بنفشهها خالی و برهنه بود، اکنون با سبزه و گل پوشیده شده و مانند یک میناکار سنگ را زیبا کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان مانند سینه یک پرنده بزرگ به شکوفایی و زیبایی برسد، زمین نیز به شکل یک کاغذ نوشته شده از جریانهای آب و رودها در میآید.
هوش مصنوعی: ابر با نیشی که به رگهای درخت ارغوان زده، شکوفهها را بیدار کرده و به خواب شیرین خود پایان داده است.
هوش مصنوعی: آسمان از شگفتی به حال گدای گلی نرگس درآمد و زمین به خاطر زیباییهایش در بهار، خود را به خوبی آراسته است.
هوش مصنوعی: به مرحلهای از رشد و ترقی رسید که به بالاترین مقام و کمال خود دست پیدا کند، در حالی که مانند یک سوارکار در گل ماند و از جایی که هست، خود را پنهان کند.
هوش مصنوعی: گیاه خوشبویی در دل آتش رشد کرده و عطر سنبل و ریحان جای دود را پر کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر لطافت و نرمی اجسام، میتوان انعکاس آنها را در آینه و حتی در خاک ریشه درختان مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: به قدری سایهای سنگین بر روی زمین افتاده بود که غنچهای که در حال شکفتن بود، مثل ساز سنتور، تار و پودش به هم ریخته و از بین رفته به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: از آنجا که شوق و عشق به زمین و عناصر آن به شدت در وجود ما تأثیر گذاشته، احساسات و آرزوهای سفر و آرامش نیز از دلها برخواسته و ما را به جستجوی زیباییها سوق میدهد.
هوش مصنوعی: نفس با شور و شوقی شدید به بیرون شتافته، مانند یوسف که از عشق و اشتیاق به گل، از میان دیوار صورت بیرون رفته است.
هوش مصنوعی: به هنگام نوشیدن شراب، مانند طاووس که میشود، بالهایش را باز کرد و سرش را به سینهاش فرو برد، مانند بوتیمار که در حال قایم شدن است.
هوش مصنوعی: از جوش و خروش شراب، خشتهایی از خم به صحرا افتاد و دختری با چهرهای زیبا و گشاده در بازار دیده شد.
هوش مصنوعی: از محل شلوغ و پر هیاهوی میخانه، صدای کسی که مشغول نوشیدن است بلند شد و او با هر دو دست به سوی آسمان دعا و طلب آمرزش کرد.
هوش مصنوعی: آسمان مانند پر طاووس زیبا و رنگارنگ شده است و از رنگینکمان همچون پرهای زیبای لاله به تصویر میآید، به طوری که کوهها به شکل نوک پرندهای زیبا درآمدهاند.
هوش مصنوعی: آینه به قدری غبارآلود شده است که دیگر نمیتواند تصویر را به درستی نشان دهد، اما وقتی می به شیشه ریخته میشود، گل از پشت دیوار نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چون انگور تازه سر زد، اشک زاهد خشک را پر از رطوبت کرد و او به مسواک زدن پرداخت.
هوش مصنوعی: در هر جای که باشیم، چه در خانه و چه در باغ، همه جا میتوان از زیباییهای بهار بهرهبرد و گل و گیاه چید.
هوش مصنوعی: در هوای لطیف و دلانگیز، غنچهها با عطر خوش گلاب و شبنم شسته میشوند تا دوباره نام و بزرگی پادشاه جهان را بر زبان بیاورند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف موفقیتها و ویژگیهای شاه صفی میپردازد. شاه صفی به عنوان یک فرمانروا در اوج قدرت و پیروزی قرار دارد و به نظر میرسد که با حضورش، چشم انداز آینده و نصیبهای جهان روشنتر و بیدارتر شده است. در واقع، او نقش مهمی در تحقق آرزوها و خوشبختیها در زمان خود ایفا کرده است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که دست ارزشمندش باعث میشود زمین با آب جواهر صورتش را بشوید.
هوش مصنوعی: به خاطر اراده و تلاش بزرگ او، آسمان آبی مانند فرشی سبز بود که زیر قدمهای سرو و چنار گسترده شده بود.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که تیغ او رُهُد نباشد، در حالی که همیشه پیروزی و موفقیت در میدان جنگ به او اتکا میکند؟
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند رنگ مریخ میشود، همانطور که شمشیری از نیام بیرون میآید و خونخواهر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: از حق او، دشمنان تیغ تیزی را فرود آوردند که جوهر وجودش را از بین برد، مانند اینکه مار پوستش را از بدنش جدا میکند.
هوش مصنوعی: ساقی به سختی و تلخی پیاله را میگیرد چون به قدری تلاش کرده که از شرم و خجالت گرفتن آن خودداری نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر چه بهار به خاطر عدالت او شکوفاست، اما ممکن است در مسیر رهروانی که با مشکلات (خارها) روبهرو هستند، خطراتی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت زیاد عدالت او، افراد ضعیف به قدری در امان هستند که نرگس بیمار نیازی به تکیه به عصا ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر ترسی که از خطر دارد، آفتاب همواره چهرهاش را زرد نشان میدهد و از صبح تا شب، در برابر شبنم تنیده شدهای که برایش مانند شمشیری بران است، خود را پنهان میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که ادب مانع میشود از بیان آزادانه، اما سخن گفتن با یکدیگر طعمی متفاوت و خاص دارد.
هوش مصنوعی: به لطف عدالت تو، باغ جهان همیشه در حال شکوفایی است و در اطراف تو همه چیز به طور کامل و منظم به اطاعت از دستورات تو برمیگردد.
هوش مصنوعی: از تیرکهای تو قضا یک تیر مسموم و از ابر تیغ تو یک لبخند آتشین و بیمحابا به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید درخشان از سینه صبح نمایان میشود، نور حیدر کرار از سمت چهره تو میتابد.
هوش مصنوعی: کدام افتخار میتواند با این مقایسه شود که نژاد و اصل و نسب تو به خاندان شاهان و به پادشاه نجف میرسد؟
هوش مصنوعی: از باغ تو، جوانهای سرشار از موفقیت و شانس رشد کرده است، و از جمع تو، نوری است که دولتی بیدار و هوشیار را روشن میکند.
هوش مصنوعی: اینگونه میتوان گفت که مقام و اهمیت تو به قدری بالا رفته که حتی سبزهای در پایین سنگها نیز نمیتواند به آن برسد.
هوش مصنوعی: مربع سپند به معنای فضایی است که پر از نور و انرژی مثبت است. در اینجا به آتش جهانی اشاره شده که به دور تو میچرخد، به خاطر قدرتی که از تو ساطع میشود. این وضعیت به اندازهای تأثیرگذار است که به نظر میرسد همه چیز در آرامش و ثبات قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: میوهای که از درخت پری میرسد، نشانگر زیبایی و لطافت آن است. تیغ تو نیز به خاطر پیروزیهای بسیار و دستاوردهای فراوان، به حالتی خمیده درآمده است. این بیان نشاندهنده تأثیر و اثرگذاری پیروزیهای تو است که سبب تغییر و تحول در اطرافت شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداری تو، حرمت و آبروی مردم حفظ شده است و به همین دلیل، گلها در بهار نمیتوانند پردهپوشی خود را کنار بزنند.
هوش مصنوعی: نوشروان با برقراری عدالت، نام و آوازهاش را در سرزمینها و دیارها گسترش داد.
هوش مصنوعی: عدالت تو به قدری قوی و مستقل است که نیازی به قید و بندهای معمولی ندارد و به همین خاطر، خود را از قید و زنجیرها آزاد میداند. همچنین، این عدالت قادر است تا افرادی را که در خواب غفلت به سر میبرند، به حرکت درآورد و آنها را بیدار کند.
هوش مصنوعی: کتان و ماه مانند شیر و شکر به هم پیوسته شدند، زیرا محبت و مهر تو، همچون جادوگری، همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: افرادی که نمیتوانند از تو جدا شوند، به خاطر عشق و وفاداریات به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهاند، بهطوری که جسورانه و بدون ترس از چالشها عبور میکنند.
هوش مصنوعی: قامت پیروزی به خاطر نیزه تو بلند شده و چهرهام همچون گل لاله به خاطر تیغ تو رنگین شده است.
هوش مصنوعی: آسمان برای بزرگی و عظمت تو بسیار کوچک است. چطور میتواند حبابی، که در آن قرار دارد، بتواند محیط و فضای این عظمت را در دل خود جا دهد؟
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه دو مکان یا ساختار میپردازد. به طور کلی، اشاره دارد که کلبهای ساده و کوچک مانند کلبه زال، در مقایسه با طاق باشکوه نوشروان و قصر جلال تو، در سطحی پایینتر قرار دارد. در واقع، به زیبایی و عظمت قصر تو تأکید دارد و در مقابل آن، سادگی و کوچکی کلبه زال را قرار میدهد. این تصویر به نوعی نشاندهندهی تفاوتهای شدید در عظمت و زیبایی است.
هوش مصنوعی: شبیه کلبه زال، طاق نوشروان در کنار قصر باشکوه تو همچون گنبدی چرخان است.
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداری به تو، دشمنان هم به مهربانی روی آوردهاند و به خاطر دوری از تو، کنارها پر از ترس و وحشت شدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که خواب بر چشمها غلبه کند، چشمان شیر مانند چراغی روشن بر سر بستر میدرخشد و آهو که موجودی سبکسر و فرز است، آرام میشود.
هوش مصنوعی: اگر ارادهات چنان قوی باشد که بتواند حتی از دل سنگ سخت پارههای آتشین بیرون آورد، نشان دهندهی قدرت و تأثیرگذاری توست.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده که در سایه عدالت تو، حتی مخلوقات وحشی مانند گرگ نیز به آرامش و امنیت دست یافتهاند و مانند سگی در کنار دوستانش در غار، در کنار تو زندگی میکنند. به عبارتی، عدالت تو به همه موجودات آرامش میبخشد و آنها را از خصومت و جنگ دور میکند.
هوش مصنوعی: تو تا به ضعیفان کمک کردی و به آنها محبت کردی، نشاندهندهی نیکوسرشی تو بودی، اما این کار باید به صورت واقعی و از عمق دل باشد و نه صرفاً برای نمایش.
هوش مصنوعی: اگر حتی یک مور هم بخواهد خدمت شما عرض ادب کند، شما با احترام و بزرگواری آن را بر روی دستان خود میگذارید، مانند سلیمان که با عظمت و مقام خود به دیگران احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: دلهای شکستخورده در زمانهی تو باقی نماندهاند، پس این همه نشانهها از بزرگان و پادشاهان به چه دلیل است؟
هوش مصنوعی: چرا پادشاهان بزرگ به درگاه تو که محل و منزلت موفقیت و خوشبختی است، پناه نمیبرند؟
هوش مصنوعی: نسلهایی که از حمایت جد تو بهرهمند شدهاند، به بهجت و عظمت سلطنت بسیار رسیدهاند.
هوش مصنوعی: میرزا بابر از این شخص کمک خواست زمانی که او در برابر سپاه دشمن در تنگنا قرار گرفت.
هوش مصنوعی: چراغ بخت خوش از این آتش شعلهای گرفت و دوباره دنیا را روشن کرد.
هوش مصنوعی: تو از نسل شیخ صفی هستی، چگونه میتوانی با عدل مهدی رفتار نکنی یا به آن نپردازی؟
هوش مصنوعی: اگرچه این ادعا نیازی به دلیل ندارد، زیرا عدل، دلیلی قوی و روشن بر این گفتههاست.
هوش مصنوعی: اگر به چهره صاحب زمان نگاه کنی، نام تو در کنار نشانههای او قرار دارد و به حساب میآید.
هوش مصنوعی: ترویج مذهب اثناعشر به دوش توست، پس تلاش کن و از این روش خوب دست برندار.
هوش مصنوعی: با شمشیر عدالت، چهار مذهب را یکی کن و کشتی نبوی را از چهار سو به حرکت درآور.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سال و ماه به طور مداوم در حال تغییر و گردش هستند و شب و روز با هم در تضاد هستند، باید به زندگی ادامه داد و از آن لذت برد.
هوش مصنوعی: دوستانت مانند روز روشن در کنار تو باشند و برعکس، دشمنانت مانند شب تار بر تو سایه بیندازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.