گنجور

 
ادیب صابر

از فعل بد دشمن و عهد بد دوست

هر روز که نو شود مرا رنجی نوست

جان را خللی نیست که تن زنده بدوست

تا مغز بود نخورد باید غم پوست

 
sunny dark_mode