گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

امسال که جنبش کند این خسرو چالاک

روی همه گیتی کند از خارجیان پاک

تا روی به جنبش ننهد ابر شغبناک

صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک

قوامی رازی

هرگز چو قوامی نبود نان پز چالاک

نانم ز دم گرم و خمیرم ز دل پاک

برزیگر وهمم بخم داس تفکر

گندم درو از مزرعه طبع هوسناک

در آسگه خاطر من ساخته ایزد

[...]

اسیری لاهیجی

تا جامه هستی ز غم عشق نشد پاک

در جستن معشوق نه عاشق چالاک

تا روح مجرد نشد از قید علایق

کی همچو مسیحا بتوان رفت برافلاک

کی نور تجلی جمال تو توان دید

[...]

واعظ قزوینی

زین تعزیه، هر شام شفق نیست بر افلاک

خورشید بدامان فلک چشم کند پاک!

قصاب کاشانی

روزی من محنت‌زده با سینه صدچاک

می‌ریختم از دست فراق تو به سر خاک

با خاطر پرحسرت و با دیده نمناک

گفتم ز رخت پرده برانداز غضبناک

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه