مُرد مرادی نه همانا که مُرد
مرگ چنان خواجه نه کاریست خُرد
جان گرامی به پدر باز داد
کالبد تیره به مادر سپرد
آنِ مَلِک با مَلِکی رفت باز
زنده کنون شد که تو گویی بِمُرد
کاه نَبُد او که به بادی پرید
آب نَبُد او که به سرما فِسُرد
شانه نبود او که به مویی شکست
دانه نبود او که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان
کاو دو جهان را به جوی میشمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان و خِرَد سوی سماوات برد
جان دوم را که ندانند خلق
مِصقَلهای کرد و به جانان سپرد
صاف بُد آمیخته با دُرد می
بر سر خُم رفت و جدا شد ز دُرد
در سفر افتند به هم ای عزیز
مَروزی و رازی و رومی و کُرد
خانهٔ خود باز رَوَد هر یکی
اطلس کی باشد همتای بُرد
خامُش کن چون نُقَط ایرا مَلِک
نام تو از دفتر گفتن سِتُرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مرگ و معنای آن نوشته شده و به توصیف فرآیند جدایی روح از بدن میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که مرگ پایان زندگی نیست، بلکه روح به مرتبهای بالاتر منتقل میشود. او به توصیف انسانها و ارزشهای آنان میپردازد؛ اینکه جان انسانها گرانبها است و در نهایت به سوی خداوند برمیگردد. همچنین، از احساسات و درد ناشی از جدایی صحبت میکند. این شعر به زیبایی ابراز میکند که مرگ بخشی طبیعی از زندگی است و هر شخص به سمت سرنوشت خود میرود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مرگ یک فرد بزرگ و برجسته، تنها به معنای پایان زندگی او نیست. بلکه مرگ او تأثیر و اهمیت کمتری نسبت به کارهای بزرگ و دستاوردهای او ندارد. در واقع، مرگ چنین شخصی کماهمیت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: جان عزیز خود را به پدر بازگرداند و بدن تاریکش را به مادر سپرد.
هوش مصنوعی: آنچه متعلق به پادشاه بود، دوباره به او بازگشت و اکنون به نظر میرسد که او هرگز از بین نرفته بود.
هوش مصنوعی: کاه نمیتواند دوام بیاورد، و اگر باد بیفتد، پراکنده میشود. آب هم نمیتواند بماند، اگر سرمای شدید بیفتد، فاسد میشود.
هوش مصنوعی: او نه شانهای دارد که موها را باز کند و نه دانهای دارد که زمین او را فشرده باشد.
هوش مصنوعی: این خاک زمین، گنجی با ارزش و گرانبهاست که میتواند تمام زیباییها و معانی دو دنیای مادی و معنوی را در خود جای دهد.
هوش مصنوعی: بدن مادی به سوی خاک بازمیگردد، اما روح و عقل به سوی آسمانها و عالم معنی صعود میکند.
هوش مصنوعی: انسانها از وجود روح یا جان دوم خود بیخبرند، اما این روح به کمال رسید و به معشوق سپرده شد.
هوش مصنوعی: ساقی، نوشیدنی صاف و خالص را به همراه دُرد به میخانه آورد و در نهایت از دُرد جدا شد.
هوش مصنوعی: ای عزیز، مردم مَرو، رازی، رومی و کُرد در سفر به هم میپیوندند.
هوش مصنوعی: هر کسی به خانهٔ خود بازمیگردد، آیا ممکن است که پارچهٔ ابریشمی همتای لباس باشد؟
هوش مصنوعی: سکوت کن، چون به اندازه یک نقطه، نام تو از دفتر ذکر و یاد برداشته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱
مُرد مرادی نه همانا که مُرد
مرگ چنان خواجه نه کاریست خُرد
گفت کسی خواجه سنایی بمرد
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد
بوسه ای از دوست ببردم به نرد
نرد برافشاند و دو رخ سرخ کرد
سرخی رخساره آن ماهروی
بر دو رخ من دو گل افکند زرد
گاه بخایید همی پشت دست
[...]
همتش از چرخ همیبگذرد
رایش در غیب همیبنگرد
هیبت او چنگل شیران درد
دولت او سعد ابد پرورد
بوالفرج ای خواجه آزادمرد
هجر و وصال تو مرا خیره کرد
دید ز سختی تن و جان آنچه دید
خورد ز تلخی دل و جان آنچه خورد
سخت بدردم ز دل سخت گرم
[...]
عشق ترا خرد نباید شمرد
عشق بزرگان نبود کار خرد
بار تو هرکس نتواند کشید
خار تو هر پای نیارد سپرد
جز به غنیمت نشمارم غمت
[...]
ساغر لاله بشکستند خرد
شاعر شعبان علم الدین بمرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.