رضاقلی خان هدایت
»
تذکرهٔ ریاض العارفین
»
روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
»
بخش ۱۱ - انسی سیاه دانی
اسمش عبدالرحمن بن بختیار. مردی عالم و کامل بوده. در هندوستان در نهایت تجرید سیاحت مینموده. مجذوب مطلق شد. در سنهٔ ۱۰۲۵ جذبه بر وی غالب شد و از بدنِ عنصری رست و این یک بیت و رباعی از او نوشته شد:
این دلقِ مرقع که مرا سرِ جنون است
پیرایهٔ عشق است نزیبد همه کس را
رباعی
گر دل ز غم عشق سلامت بودی
آماجگهِ تیرِ ملامت بودی
گویند قیامتی و دیداری هست
ای کاش که امروز قیامت بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: عبدالرحمن بن بختیار، مردی عالم و کامل از هندوستان بود که در جستجوی حقیقت و تجرید به سر میبرد. در سال ۱۰۲۵ جذبهای بر او غالب شد که موجب رهاییاش از تعلقات دنیوی گردید. او با نوشتن یک بیت و یک رباعی احساساتش را ابراز کرد. در این اشعار به عمق عشق و آرزوی دیدار پرداخته و بیان میکند که اگر دل از غم عشق رها بود، باید به ملامتهای دیگران بیتوجه میبود. در نهایت، او آرزو میکند که ای کاش امروز قیامت میبود و دیداری صورت میگرفت.
هوش مصنوعی: او عبدالرحمن بن بختیار نام دارد. مردی عالم و با کمال بوده که در هند به تجربه و سیر و سلوک میپرداخته است. او به شدت به عالم معنا جذب شده و در سال ۱۰۲۵ هجری، حالتی روحانی بر او حاکم شده که باعث رهاییاش از جسم مادیاش گردیده است. از او یک بیت و یک رباعی به یادگار مانده است.
هوش مصنوعی: این لباس رنگارنگی که من را به جنون میبرد، زینت عشق است و هیچکس دیگری لایق آن نیست.
هوش مصنوعی: اگر دل از غم عشق سالم بود، هدف تیرهای سرزنش دیگران میشد.
هوش مصنوعی: درست میگویند که روزی قیامتی وجود دارد و قرار است که دیداری داشته باشیم، کاش امروز همان روز قیامت بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.