بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه
وهو شیخ الاسلام ابونصر احمد بن ابوالحسن. از اعاظم مشایخ و افاخم علمای راسخ بوده. گویند در بدو حال، جوانی خمار و لاابالی بود و در سن بیست و دو سالگی از معاصی توبه نمود. مدت هجده سال در کوهی به عبادت اشتغال داشت و در آن اوقات به خدمت حضرت خضرؑمشرف شد. در چهل سالگی به سوی خلق شتافته و جمعی کثیر، فیض ارادت او را دریافته. نوشتهاند که ششصد هزار نفر از وی اجازهٔ ذکر گرفتهاند. غرض، صاحب کرامات و خوارق عادات میبود. وقتی به توجه، نابینایی را بینا نمود. تفصیل آن در کتب محققین مندرج است. شیخ ابوسعید فرموده است که: عَلَم ولایت ما را بر بام خانهٔ خماری کوفتند. معاصرین آن جناب، شیخ ابوالقاسم کرمانی و ابوعلی سینا و جمعی دیگر بودهاند. کتاب سراج السائرین از اوست. موافق عدد «احمد جامی قُدِّسَ سِرُّهُ» در سنهٔ ۵۳۲ وفات یافت. از اشعار آن جناب است:
غزلیات
عاشقی دشواردان، چندان که باشی یار خود
چون زخود بیزارگشتی، عاشقی دشوارنیست
٭٭٭
نه در مسجد گذارندم که رندی
نه در میخانه کاین خمار، خام است
میان مسجد و میخانه راهیست
غریبم، عاشقم، آن ره کدام است
٭٭٭
خواستم شرح غم دل به قلم بنویسم
آتشی در قلم افتاد که طومار بسوخت
٭٭٭
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریدهاند
نومید هم مباش که رندان باده نوش
ناگه به یک ترانه به منزل رسیدهاند
٭٭٭
یارم ز خرابات درآمد سرمست
مانند لب خویش می لعل به دست
گفتم صنما من از تو کی خواهم رست
گفتا نرهد هر آنکه در ما پیوست
رباعیات
عشق آینهایست کاندرو زنگی نیست
با بی خبران در این سخن جنگی نیست
دانی که که را عشق، مسلم باشد
آن را که ز بدنام شدن ننگی نیست
٭٭٭
چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش
چون رنده ز کار خویش بی بهره مباش
تعلیم زاره گیر در عقل معاش
چیزی سوی خود میکش و چیزی میپاش
٭٭٭
با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم
گر بر سر کوی عشق ما کشته شوی
شکرانه بده که خونبهای تو منم
٭٭٭
چون قدر به نیستی است هستی کم کن
هستی بت تست بت پرستی کم کن
از هستی و نیستی چو فارغ گشتی
می نوش شراب ذوق و مستی کم کن
٭٭٭
تا یک سر موی از تو هستی باقی است
آیین دکان خودپرستی باقی است
گفتی بت پندار شکستم، رستم
آن بت که ز پندار برستی، باقی است
٭٭٭
چشمم، که سرشک لاله گون آورده
بر هر مژه قطرههای خون آورده
نی نی به نظارهاش دل خون شدهام
از روزن دید سر برون آورده
٭٭٭
از خلق مخواه، ار ندهد سوخته شی
ور زانکه دهد به منت افروخته شی
از خالق خواه ار دهد اندوخته شی
ور میندهد، بر درش آموخته شی
٭٭٭
گه ترک وجودغم فزاینده کنی
گه آرزوی حیات پاینده کنی
آیندهٔ عمر خواهی از رفته فزون
در رفته چه کردی که در آینده کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام ابونصر احمد بن ابوالحسن یکی از بزرگترین علمای اسلامی و مشایخ راسخ بود. او در جوانی به معصیت مشغول بود، اما در سن بیست و دو سالگی توبه کرد و هجده سال را در کوه به عبادت پرداخت. در این مدت، به خدمت حضرت خضر مشرف شد. در چهل سالگی، به میان مردم رفت و شاگردان زیادی را با خود همراه کرد که ششصد هزار نفر از او اجازه ذکر گرفتند. او صاحب کرامات و معجزات بود و یکی از کارهایش این بود که نابینایی را بینا کرد. از著ب او کتابی به نام "سراج السایرین" باقی مانده و او در سال ۵۳۲ هجری فوت کرد.
او شاعری توانا بود و اشعارش در عاشقی و عرفان بازتاب داشت. در اشعارش به مضامین عاشقانه و معانی عمیق اشاره کرده و بر ویژگیهای عشق و یا دوستی تأکید کرده است. اشعارش شامل غزلیات و رباعیات است که در آن به معانی عشق، رندی و وجود میپردازد و به نکات مختلفی چون خودپرستی و نگرانی از آینده اشاره میکند.
هوش مصنوعی: او شیخ الاسلام ابونصر احمد بن ابوالحسن است که یکی از بزرگترین و برجستهترین علمای دینی به شمار میرود. گفته میشود که در آغاز زندگی، جوانی بیپروا و غافل بوده و در بیست و دو سالگی از گناهان توبه کرده است. او هجده سال را در کوهی به عبادت گذرانده و در این مدت با حضرت خضر (علیهالسلام) ملاقات کرده است. در چهل سالگی به میان مردم آمده و تعداد زیادی از او بهرهمند شدهاند. گفته میشود که ششصدهزار نفر از او اجازه ذکر گرفتهاند. او شخصیت صاحب کرامات و معجزات بوده و در مورد او نقل شده که با توکل و دعا، بیماری بینایی را شفا داده است. جزئیات بیشتری در کتابهای محققین آمده است. شیخ ابوسعید گفته است که بر سرفصل علم و ولایت او به شدت آگاهی دارند. همعصران او شامل شیخ ابوالقاسم کرمانی و ابوعلی سینا و دیگران بودهاند. کتاب «سراج السائرین» نیز به او نسبت داده شده است و او در سن 532 هجری از دنیا رفته است. از اشعار او نیز آثار ارزشمندی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: عشق سخت است، اما وقتی میخواهی از محبوب خود دور شوی، این سختی دیگر وجود ندارد. اگر بتوانی با خودت صلح کنی، عشق به آسانی میتواند اتفاق بیفتد.
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههایی تا مهر ماه سال 2023 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: نه در مسجد به من اجازه ورود دادند و نه در میخانه، چون که من مست و سرخوش نیستم.
هوش مصنوعی: در میان مسجد و میخانه، راهی وجود دارد که من را به خود میکشد، زیرا من عاشق هستم و میخواهم بدانم آن راه کجا است.
هوش مصنوعی: خواستم غم و اندوهی که در دل دارم را نوشته و بیان کنم، اما ناگهان شعلهای به قلم من افتاد و همه چیز را سوزاند.
هوش مصنوعی: به خودت نگاهی نکن که فقط ظاهر را ببینی، چون مردان واقعی در سختیها و چالشهای زندگی توانستهاند بهترین خود را نشان دهند و از مشکلات عبور کنند.
هوش مصنوعی: هرگز ناامید نباش، زیرا حتی کسانی که در زندگی به خوشگذرانی و نوشیدن باده مشغولند، ممکن است بهیکباره و با یک آواز به مقصد برسند.
هوش مصنوعی: دوست من از میکده بیرون آمد و سرش گیج و شاد بود، مانند لبی که می لعل را در دست دارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم ای معشوق، من چه زمانی از تو رها میشوم؟ او پاسخ داد که هر کسی که به ما وابسته شود، هرگز آزاد نخواهد شد.
هوش مصنوعی: عشق همچون آینهای است که هیچ کدری در آن وجود ندارد. با کسانی که از این حقیقت بیخبرند، در این مورد نزاعی نیست.
هوش مصنوعی: کسی که عشق حقیقی را درک کند، هیچ نگرانی از بدنامی نخواهد داشت و به آن افتخار میکند.
هوش مصنوعی: بهتر است خود را مانند تیشه نکنیم که تنها به دیگران آسیب میزند. همانطور که یک رنده کارش را به خوبی انجام میدهد و نتیجهای حاصل میکند، باید در کار خود متعهد و بهرهور باشیم و خود را از بیفایدهگی دور نگهداریم.
هوش مصنوعی: آموختن و تربیت خود را در زندگی مادی جدی بگیر، چرا که در هر حال، چیزی را به خود جذب میکنی و چیزی را نیز از دست میدهی.
هوش مصنوعی: با درد زندگی کن، زیرا من همان دارویی هستم که تو به آن نیاز داری. به هیچ چیز دیگر توجه نکن، چون من به تو نزدیکم و آشنا هستم.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق ما به جانت آسیب برسد، شکرگزار باش، زیرا من بهای جان تو را میپردازم.
هوش مصنوعی: وقتی ارزش در عدم و نیستی نهفته است، از میزان وجود خود بکاه و وابستگی به چیزهای دنیوی و محبوبیتها را کاهش بده.
هوش مصنوعی: زمانی که از دغدغههای زندگی و عدم وجود رهایی یافتی، لذت و خوشی را در زندگی به چشید و از شادابی و سرخوشی خود کاسته و آرامش بیشتری را تجربه کن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حتی کمترین نشانی از تو در وجودم باقی بماند، خودپرستی و خودرایی همچنان پابرجاست.
هوش مصنوعی: گفتی که من تصویر خیالیات را از بین بردم، اما من همچنان همان رستمی هستم که بر افکار و خیالات غلبه کردهام و همواره باقی هستم.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر غم و اندوهی که دارم، از اشکهای سرخ مانند گل لاله پر شده و هر مژهام با قطرات خون آغشته است.
هوش مصنوعی: دل من از دیدن او به شدت غمگین شده است. او به آرامی از روزنهای بیرون آمده و من در انتظارش نشستهام.
هوش مصنوعی: از مردم چیزی نخواه، اگر تو را با دل سوختهای ندهند. زیرا اگر چیزی هم بدهند، با منت و چشمداشتی تو را ناراحت میکنند.
هوش مصنوعی: اگر از خداوند چیزی به تو عطا کند، به آنچه دارد راضی باش؛ و اگر چیزی به تو ندهد، همچنان درس آموختهای.
هوش مصنوعی: گاه غم و اندوه را رها میکنی و گاه به آرزوی زندگیای پایدار فکر میکنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آیندهٔ بهتری داشته باشی، باید به گذشتهات توجه کنی و از آن بیاموزی. اینکه در گذشته چه کارهایی انجام دادهای و چه تجربیاتی کسب کردهای، میتواند به تو کمک کند تا در آینده بهتر عمل کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.